روزنامه اعتماد: كشتيبان را سياستي دگر آمد. اين جمله كليدي را قوامالسلطنه طي اعلاميه خود براي قبول نخستوزيري در تير سال ١٣٣١ بر زبان جاري ساخت و البته عمر دولتش مستعجل بود و به طرفهالعيني پس از وقايع ٣٠تير، مجبور به قبول استعفا شد.
حال حكايت سيستم مديريتي ما در همه امور جامعه است كه نياز به سياستي ديگر و تدبير در بزنگاهها بيش از گذشته احساس ميشود.
حواشي اين روزهاي فوتبال ما دستكمي از فروريزي ساختمان پلاسكو ندارد. آنچنان در چنبره بلاياي غيرطبيعي گرفتار آمده است، كه همه توش و توان سيستم معيوب مديريتي فوتبال ما را زير سوال برده و با چالشي جدي مواجه ساخته است. سونامي فوتبال ايران مدتهاست آغاز شده و مديران فوتبالي تنها در انديشه حفظ كرسيهاي بيخاصيت رياستي هستند. تصور اينكه با رفتن وزير و وكيل، تحول شگرفي در مجموعه فوتبالي ما به وقوع ميپيوندد اشتباهي سخت بزرگ بود. وقتي از قوانين ساده فوتبالي چيزي نميدانيم ديگر چه اهميتي دارد مربي تراز اول جهان را بياوريم يا دمدستترين مربي محلات باشد. آقا خيلي چيز پيچيدهاي نيست. يك بازيكن يا يك مربي را از هرجاي جهان و ايران استخدام ميكنيم. بعد از اتمام كار پولش را بايد بپردازيم. آيا اين مطلب چيز عجيبي است يا اينكه ميخواهيد با خارجي جماعت هم مثل داخليها از سيستم پيچاندن استفاده كنيد؟ نه... اينجا را كور خواندهايد قوانين سخت فيفا يقهتان را ميچسبد و پول خلقالله را از كيسه مباركتان بيرون ميكشد. حال اين پول بيحساب هم كه از آن دولت است و... ما بقي داستان.
با آمدن كيروش، مديران ورزشي به جاي بهرهجويي از دانش او و استفاده بهينه براي زيرساختهاي فوتبال ايران، تنها به فكر سلفيهاي دونفره بودند و فخرفروشي براي رتبه و رنكينگهاي جهاني! بيگمان كارلوس كيروش از معتبرترين مربيان حال حاضر فوتبال جهان است و حضور شش ساله او، فوتبال ملي ايران را به رتبه اول آسيا رسانده است كه قطع به يقين اين اعتبار حاصل تلاشهاي اوست. ولي نكته و حرف اصلي جاي ديگري است. آيا مديران فدراسيون هرگز از خود پرسيدهاند چرا شخصيت كيروش همانند شخصيت دكتر جكيل وهايد، مدام در حال دگرديسي و چهره عوض كردن است. به واقع مشكل از روزي آغاز شد كه او براي هيچ رفتار دور از شأن ورزشي خود حاضر به پاسخگويي به هيچ فردي نشد. چرا، خيلي ساده است جناب كيروش هرگز در ايران هيچ هماوردي براي خود متصور نبود. او هيچ كس رابه اندازه قامت خود در بين مديران و مربيان ايراني نميبيند. يعني روي كاغذ هم ما را به حساب نميآورد! داستان ما با كي روش از همان روزي شروع شد كه با گل قوچاننژاد به كره جنوبي، فرياد همه ايران به آسمان برخاست و مستقيم راهي جام جهاني شديم. مشت گره كرده كيروش عكس و سرتيتر رسانههاي جهان شد و كسي از ما
اصل نكته را نديد!
به واقع ديديم ولي به روي خودمان نياورديم كه مربي تيم ملي ما، با اين حركت زننده كه به مربي كرهاي بروز داد، روح ورزشي بازي فوتبال را خدشهدار كرد و مديران فوتبالي و رسانههاي ما آبروداري كردند تا مبادا خاطر سرمربي محبوبمان مكدر شود. چراكه او از سر لطف از كره ديگر آمده است تا ما را جهاني كند! اگر مربي وطني كوچكترين نقدي به جناب كيروش داشت، ايشان با كلام آتشينش او را سرجاي خود مينشاند و فدراسيون را دست به سينه همراه خود ميديد. جناب كيروش تنها يك مربي زيرك نيست او به معناي واقعي كلمه يك آرتيست قهار هم هست و ميداند كه چگونه در بزنگاهها و در زمان عدم كسب نتيجه مطلوب، تمارض و برگه استعفا رو كند. برگه استعفا بسان شمشير داموكلوسي است كه بر فرق سر فوتبال ما آوار ميشود و كيروش، جان به در ميبرد. ولي كيروش يك گوشه ديگر بازي را نخوانده بود و آن حضور آرام ولي موثر برانكو كروات بود. مرد كروات به مانند ديگر همتايانش فقط در فكر تيمدارياش بود و نوسازي. مردم ايران برانكو را از خاطرهاي خوش به ياد آوردند از آن روزي كه با جوانان بر قله آسيا ايستاد و با ديگر هموطنش فوتبال ما را به جام جهاني برد. حال پروفسور با
گنجينهاي از افتخارات با ٣ قهرماني در٣ كشور، جاهطلبي همه دوران فوتبالياش را ميخواهد با پرطرفدارترين تيم باشگاهي آسيا، پرسپوليس تكميل كند.
او در همان سال اول حضورش هم قهرماني رابا دو پوئن از دست داد ولي در سال جديد ليگ از پرسپوليس تيمي باطراوت و جنگنده ساخته است. برانكو، تنها مربي فوتبال نيست، او داراي خصايص انساني برجستهاي هم هست. او هرگز رقبايش را در هيچ ميداني كوچك نميبيند و احترامي بسيار قايل است. برانكو پس از سالها در فوتبال باشگاهي ايران رنسانسي پديد آورد و يك تيم با ساختاري حرفهاي و منسجم ساخته است؛ ساختاري كه به اعتقاد اغلب كارشناسان فوتبال ايران در فوتبال ايران سرآمد است به طوري كه در برخي بازيهايش فراتر از اندازههاي فوتبال باشگاهي ليگ ايران است. حال بيشتر ميتوانيم درك كنيم كه چرا كيروش اين گونه عنان از كف داده است و از حربه غيرفوتبالي، سعي در به زانو درآوردن رقيب قدرش دارد.
برانكو داراي چنان محبوبيتي در نزد هواداران پرسپوليس و علاقهمندان به فوتبال شده است كه مربي تيم ملي ما را با چالشي بزرگ مواجه ساخته است.اشتباه بزرگ كيروش تنها در بيموقعگي و وقت ناشناسي او خلاصه نميشود بلكه در لجاجتهاي هميشگي او خلاصه ميشود والا او بارها در بزنگاهها استعفا كرد و با حمايت افكارعمومي و رسانهها، كرسياش را پس گرفته است. ولي از آن هنگام كه رسانهها و مردم رفتار او را با چالشي جدي مواجه ساختند او دست به فرافكني زد و در بزنگاه مهم بازيهاي جام جهاني، به اصطلاح فيلش ياد هندوستان كرد. البته همگان ميدانند كه مشكل اساسي جاي ديگري است و كشتيبان را تدبيري دگر بايد!
دیدگاه تان را بنویسید