۵ چیز که نابودکننده خلاقیت شما است و باید از آن دوری کنید

کد خبر: 618573

ممکن است شنیده باشید که می‌گویند هر فردی در وجودش خلاقیت دارد و کودکان اغلب خلاق به نظر می‌رسند. ولی خیلی از ما زمانی که به بزرگ سالی می‌رسیم اعتماد به نفس خلاقیت را از دست می‌دهیم و به فردی تبدیل می‌شویم که از ایده‌های خلاقانه هراس دارد. در ادامه شما را با ۵ چیز که نابودکننده خلاقیت هستند آشنا می‌کنیم.

سرویس سبک زندگی فردا: ترس سد راه موفقیت و خلاقیت است. اگر از قضاوت شدن و یا ناشناخته‌ها ب"ترس"ید هرگز نمی‌توانید خلاقیت درونی خود را شکوفا سازید. بدون شک با نداشتن خلاقیت موفقیت واقعی در کار شما حاصل نخواهد شد.
ممکن است شنیده باشید که می‌گویند هر فردی در وجودش خلاقیت دارد و کودکان اغلب خلاق به نظر می‌رسند. ولی خیلی از ما زمانی که به بزرگ سالی می‌رسیم اعتماد به نفس خلاقیت را از دست می‌دهیم و به فردی تبدیل می‌شویم که از ایده‌های خلاقانه هراس دارد. بسیاری از روان شناسان و متخصصان حوزه پرورش خلاقیت معتقدند بزرگ‌ترین مانع برای خلاقیت، ترس است. خیلی از ما زمانی که کار موفقیت آمیزی انجام می‌دهیم، به جای ادامه آن و خلق چیزی جدید، برای اجتناب از پیامد‌های ترس مان متوقف می‌شویم. در ادامه شما را با ۵ چیز که نابودکننده خلاقیت هستند آشنا می‌کنیم. «الیزابت گیلبرت» نویسنده کتاب «تغذیه، عبادت، عشق» می‌گوید که ترس و خلاقیت دوقلو‌های به هم چسبیده هستند. آنچه مردم را از خلاق بودن دور نگه می‌دارد، این است که برای از بین بردن ترس، خلاقیت را هم با آن از بین می‌برند. پیام‌هایی که تشویق به هم نوایی و مهارکردن تک روی می‌کنند. مدارس و محل‌های کار ما را فرا گرفته اند و ما همچنان آرزو می‌کنیم خلاق باشیم. نوآوری تحسین شده است و ما را به عنوان الگویی برای پیروی از خودمان قرار می‌دهد. فقط این مانده که ما باید ترس از پیشرفت نکردن را کنار بگذاریم. در این مقاله به چند مورد از رایج‌ترین ترس‌های ضدخلاقیت و راه مقابله با آن‌ها اشاره می‌کنیم. ۱- خلاق نبودن! افرادی که این ترس را دارند در وهله اول باور نمی‌کنند که می‌توانند خلاق باشند. آن‌ها تعریفی از خود ارائه می‌کنند که حتی احتمال خلاق بودن را رد می‌کند. گاهی اوقات آن‌ها خودشان را کودن‌تر یا منطقی‌تر از آن می‌دانند که بتوانند خلاق باشند. حتی ممکن است بگویند: «من قطره‌ای از خون خلاقیت در بدنم نیست.» اغلب این افراد فراموش می‌کنند که هر روزه به نوعی خلاقیت نشان داده اند و آن را جدی نگرفته اند. راهکار:دانشگاه‌ها و مراکز مشاوره‌ای هستند که به افرادی که می‌خواهند خلاق‌تر باشند، کمک می‌کنند. آن‌ها یاد گرفته اند کارشان این نیست که بگویند چطور، بلکه کمک می‌کنند که این افراد اعتماد به نفس خلاقیت ذاتی شان را که در کودکی داشتند، دوباره زنده کنند. این گونه شروع کنید؛ ابتدا تعریف خود را از اخلاقیت گسترده کنید. لزومی ندارد که «ون گوگ» باشید. به زمان‌هایی در گذشته که بر مشکلات فائق آمدید، رجوع کنید و آنگاه می‌بینید که چقدر خلاق هستید. آیا شما می‌توانید یک مشکل کامپیوتری را حل کنید؟ زمانی که غذا درست می‌کنید اگر چیزی را نداشته باشید، می‌دانید چه چیز دیگری را جایگزینش کنید؟ آیا می‌توانید از چرک نویس‌ها دوباره استفاده کنید؟ تمامی این فعالیت‌ها به نوعی خلاقانه است. ممکن است شما یک هنرمند در معرض دید نباید، اما معنی اش این نیست که به اندازه او خلاق نیستید. ۲- ترس از شکست همه بار‌ها و بار‌ها شنیده ایم. تنها راه کسب کردن تجربه در مورد کاری، انجام آن کار است؛ اما هنوز هم زمانی که در طول زندگی مان کاری را غلط انجام می‌دهیم مورد انتقاد قرار می‌گیریم. ترس از شکست اصلا عجیب نیست. اینکه کمال گرایی تا مرز ناتوانی و عجز هم رایج شده اصلا عجیب نیست. عواقب شکست خیلی عظیم به نظر می‌رسد. به ما گفته شده که اگر در امتحان موفق نشویم، نمی‌توانیم کار کنیم. اگر در کارمان موفق نباشیم، امکان امرار معاش را از دست می‌دهیم. شکست همه چیز را پرمخاطره می‌سازد، اما اغلب کارآفرینان و خلاقان شکست می‌خورند. آن‌ها خود را منعطف می‌سازند که با شکست دست و پنجه نرم کنند، زیرا تنها راه برا اینکه کاری جدید انجام دهیم این است که بدانیم چطور با شکست مواجه شویم. راهکار: «ساموئل بکت» می‌گوید: «شکست بخور، باز هم شکست بخور و این بار بهتر شکست بخور.» راه‌هایی پیدا کنید که چیز‌های جدید را امتحان کنید، بدون فکر کردن به عواقب شکست که خیلی برای مواجهه بزرگ هستند. ابتدا کار‌هایی را که انجام می‌دهید آزمایش بنامید نه شکست. شما دارید چیزی را امتحان می‌کنید و از آن می‌آموزید. با گفتن اینکه موفقیت، فرآیند کشف کردن و یاد گرفتن است نه نتیجه، می‌توانید حس کنجکاوی خود را پرورش دهید. زمانی که تنها هستید سعی کنید یک غذای جدید درست کنید که اگر بد هم شد، کسی متوجه نشود. با رنگ و سفال بازی کنید و نتیجه را برای خودتان نگه دارید و به خاطر داشته باشید که اشتباهات می‌توانند به بهترین نتایج منجر شوند. همین برچسب‌های یادداشت رنگی زمانی اختراع شد که یک دانشمند چسبی ارائه کرده بود که چسبندگی کافی نداشت. چه کسی می‌داند که اشتباهات شما منجر به چه اختراعی می‌شود؟ ۳- بی برنامه بودن منطق در فرهنگ ما خیلی باارزش است؛ اما در حالی که نیمکره چپ مغز ارتباطات منطقی را برقرار می‌کند، این نیمکره راست است که اجازه می‌دهد خلاقیت به درستی جریان داشته باشد. آلبرت انیشتین این موضوع را این گونه مطرح می‌کند که: «ذهن احساسی یک هدیه مقدس است و ذهن منطقی یک خدمتکار باوفاست. ما جامعه‌ای ایجاد کرده ایم که به خدمتکار افتخار می‌کند و هدیه را فراموش کرده است راهکار:به خاطر داشته باشید هر یک از دو نیم کره مغز جایگاهی در زندگی شما دارد. از نیمه آزاد و بی برنامه مغز خود برای ایجاد ایده‌ها استفاده کنید هرچقدر هم که غیرمنطقی به نظر برسند. اجازه بدهید که هر کدام از آن‌ها به نقطه عطفی برای خلاقیت‌های بعدی بدل شود. زمانی که نیمکره راست تان را آزاد و رها می‌کنید، به نیمکره چپ اجازه می‌دهید که از بین آن ایده ها، آن‌هایی را که شایستگی دارند، انتخاب کند. ۴- ترس از پذیرفته نشدن انسان اجتماعی است. تنهایی نه تنها سلامت روانی بلکه سلامت جسمانی و حتی عمر متوسط را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ بنابراین هیچ تعجبی ندارد که آن قدر از پذیرفته نشدن بترسیم. مدارس به ما می‌آموزند که خود را با هنجار‌های اجتماعی تطبیق دهیم. اغلب افراد خلاق به خاطر عجیب و غریب و دمدمی مزاج بودن طرد می‌شوند. این چیز جدیدی نیست. همیشه در طول تاریخ پیشگامان از قراداد‌ها سرپیچی می‌کردند و نظم محل کار را به هم می‌زدند و به همین دلیل طرد می‌شدند. گالیله را مجبور کردند که حرفش را مبنی بر اینکه زمین به دور خورشید می‌چرخد، تکذیب کند. «ون گوگ» هنرمند برجسته در طول زندگی اش فقط یکی از نقاشی‌های خود را فروخت. راهکار:در دنیای مدرن ما یک مزیت بزرگ داریم که ون گوگ و گالیله نداشتند. اینترنت و سایر وسایل ارتباط جمعی مدرن جهان را کوچک‌تر کرده اند. اکنون این مسئله ممکن شده است که ما یک گروه از افراد هم فکر را پیدا کنیم و احساسات خود را هرچقدر هم که عجیب باشند با آن‌ها در میان بگذاریم. برای اینکه از حصار خلاقیت تان بیرون بیایید، خیلی آرام قدم بردارید. ابتدا با خلق کردن در خلوت آغاز کنید، سپس یک گروه حامی پیدا کنید که کارتان را با آن‌ها به اشتراک بگذارید. هنگامی که اعتماد به نفس طردنشدن را به دست آوردید، دایره افرادی که دستاوردتان را می‌بینند، گسترش دهید تا جایی که دیگر به تمامی آن را پنهان نکنید.
۵- ترس از شروع کردن آغاز کردن معمولا سخت‌ترین بخش از هرچیز باارزشی است. قبل از اینکه آغاز کنید، حس انتظار شما باعث می‌شود بدون اینکه هنوز چیزی در واقعیت رخ دهد، ترس تان آغاز شود. در این زمان است که شما به جای فعالیت، پر از استرس می‌شوید یا بدتر از آن، ذهن شما خالی می‌شود و شما منجمد شده و قادر به حرکت نخواهید بود. قفل شدن ذهن در مورد نویسنده‌ها امری شناخته شده است، اما در مورد مشاغل خلاقانه دیگر هم کاربرد دارد. این باعث می‌شود که افراد کارشان را به تعویق بیندازند و شهرت شان را خراب کنند قفل شدن ذهن حتی افراد خلاق مشهو را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. «داگلاس آدام» نویسنده مشهور باعث شد که ویراستار‌های کتابش او را به مدت سه هفته به سوئیتی در یک هتل بفرستند تا جلد آخر کتابش را به پایان برساند، زیرا نوشتن و تمام کردن آن را خیلی به تاخیر انداخته بود. راهکار:خیلی از نویسندگان به توقف ذهنی اعتقاد ندارند. آن‌ها می‌گویند چیزی که نیاز دارید این است که برای شروع نظم و ترتیب داشته باشید. هرچیزی که به ذهن تان می‌رسد هرچند بی اهمیت را بنویسید. صحنه بیرون از پنجره تان را توصیف کنید. خودتان را به جای آغاز داستان در وسط داستان تصور کنید. در مورد کیفیت نگران نباشید فقط شروع کنید. برای سایر تلاش‌های خلاقانه هم به همین صورت است. قلم موی نقاشی را بردارید و چیزی روی تخته نقاشی بکشید. نتی را با ابزار موسیقی خود بنوازید، راه حلی را برای مشکل تان امتحان کنید هرچند بدانید که کارایی ندارد. به جای به تعویق انداختن مشکلات با آن‌ها دست و پنجه نرم کنید. زمانی را برای انجام کارتان تعیین کنید هرچند بدانید که نتیجه خوب نمی‌شود، سپس در پایان می‌توانید آن را اصلاح کنید. اغلب نویسندگان کل پاراگراف اول یا حتی فصل اول اثر خود را خط می‌زنند. چطور عقب نشینی را به پیشرفت تبدیل می‌کنید؟ از ترسی که شما را به عقب می‌کشد رها شوید و از خلاقیتی که در درون تان دارید، استقبال کنید.
منبع: http://namnak.com
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها