عملکرد مغز نوجوانان چگونه است؟

کد خبر: 607104

باید اکتشاف حوزه‌های جدید، تحت نظارت والدین و معلمان، تشویق شود. نوجوانان به راهنمایی نیاز دارند، نه به آزادی بی‌قید و شرط. آنها به تنوع و تازگی نیاز دارند، البته این تازگی باید با رعایتِ چارچوب‌ها باشد.

عملکرد مغز نوجوانان چگونه است؟
سرویس سبک زندگی فردا: اگر به خواندن این نوشته علاقه‌مند هستید، احتمالا باید پدر، مادر، معلم یا شاید حتی یک نوجوان باشید. شاید به‌دلیلِ مشاهده‌ی رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی و احساساتی که مانند طوفان خیلی ناگهانی بروز می‌کنند و همچنین جنبه‌هایی از شخصیت نوجوان که به‌سرعت تغییر می‌کنند، احساس سردرگمی کنید. شاید بخواهید بدانید چه چیزی موجب این آشفتگی و پریشانی شده است؟ با دانستن عملکرد مغز نوجوانان، می‌توانیم افکار و دلایل رفتارهای آنها را بهتر درک کنیم. در اینجا برخی از یافته‌های پژوهش‌های جدید را درباره عملکرد مغز آنها به‌طور خلاصه بیان می‌کنیم. این یافته‌ها کمک می‌کنند تا بتوانیم پرجنب‌و‌جوش‌ترین مرحله‌ی زندگی آدم‌ها، یعنی همان نوجوانی را توضیح بدهیم. در ادامه این مطلب را به نقل از چطور بخوانید.
عملکرد مغز نوجوانان چگونه است؟
ساختار مغز من ساختار کلی مغز نوجوانان را به‌صورت یک بستنی قیفی با دو گلوله‌ی بستنی توصیف می‌کنم. قیف این بستنی، ابتدایی‌ترین بخش مغز است که ساقه‌ی مغز (brainstem) نام دارد. این بخش از مغز، عملکردهای پایه‌ای، مانند هوشیاری، تنفس، فشار خون و درجه حرارت بدن را کنترل می‌کند. در بالای این قیف، نخستین گلوله‌ی بستنی قرار دارد که مغز عاطفی است (و دستگاه کناره‌ای یا سیستم لیمبیک نامیده می‌شود) و در کنترل هورمون‌ها، حافظه و همچنین واکنش‌های عاطفیِ خودکار (و معمولا ناخودآگاه) نقش دارد. گلوله‌ی دوم، مغز آگاه، متفکر و برنامه‌ریز است که قشر مغز نام دارد. اگر عمیق‌تر و در ابعاد میکروسکوپی به درون مغز نگاه کنیم، میلیون‌ها سلول عصبی‌ را مشاهده خواهیم کرد که مانند خیابان‌ها و بزرگراه‌ها به یکدیگر متصل شده‌اند. اگر نقشه‌ی راه‌های ایران را تجسم کنید که در آن، تمام بزرگراه‌ها، جاده‌های اولیه و ثانویه و حتی جاده‌های فرعی نشان داده شده است، چند مسئله را متوجه می‌شوید. نخست اینکه، جاده‌های بسیار زیادی وجود دارد و دوم اینکه این جاده‌ها در نقاط خاصی که شهر، شهرستان و محله نامیده می‌شوند، به هم می‌رسند. این نقاط همگرایی در مغز، هسته (nuclei) نام دارند. یکی از هسته‌های اصلی در مغز، آمیگدال (amygdala) نامیده می‌شود. این هسته کنترلِ خشم، ترس و احساسات جنسی را بر عهده دارد. به‌علاوه، این هسته (پیش از آنکه به‌طور خودآگاه بدانیم) به ما می‌گوید که وضعیت چگونه است (امن، هیجان‌انگیز یا خطرناک) و بدن ما (باز هم پیش از آنکه آگاه باشیم) بلافاصله به این عکس‌العمل غیرارادی، واکنش نشان می‌دهد. این ارزیابی وضعیت، بر اساسِ تجربه‌های اوایل دوران کودکی انجام می‌شود. مغز نوجوانان مدام در حالِ تغییرِ است در طول سال‌های نوجوانی، مغز نوجوان، تحت تأثیر پیام‌های هورمونی جدید فراوان و همچنین، نیازها و تجربیات جدید، تغییر شکل می‌دهد و بازسازی می‌شود. بزرگراه‌های اطلاعاتی شتاب می‌گیرند (در فرایندی که ميلينه‌کردن (myelination) نامیده می‌شود) و بعضی از مسیرهای قدیمی بسته می‌شوند (که هَرَس یا pruning نامیده می‌شود). بعضی از این مسیرها تغییر می‌کنند و به مقصدهای جدیدی متصل می‌شوند و مهم‌تر از همه، تمام بزرگراه‌های اطلاعاتی، اتصال‌های جدید فراوانی را با سایر بزرگراه‌ها، شهرها و شهرستان‌ها تشکیل می‌دهند (که جوانه‌زدن یا sprouting نامیده می‌شود). این پروژه‌ی ساختی بسیار عظیم است که به اتفاق‌های دیگری که در سایر مراحل زندگی رخ می‌دهد، شباهتی ندارد. در چنین وضعیتی، مسائل به‌ندرت، طبق روال عادی خود جریان می‌یابند و مقصدهای تعجب‌آوری رشد می‌کنند. این بازسازی مغزی توضیح می‌دهد چرا شخصیت و ثباتی که فقط یک یا دو سال پیش از نوجوانی در فرد مشاهده می‌شد، ناپدید و ناگهان، دیدگاه‌ها و واکنش‌های جدیدی در نوجوان مشاهده می‌شود. از مسائل مهمی که باید به‌خاطر داشته باشید این است که آنچه نوجوان در طول این دوران بحرانی در زندگی انجام می‌دهد و با آن روبه‌رو می‌شود، تأثیر بسیار زیادی بر آینده‌ی او دارد؛ زیرا تجربه‌ها و نیازهای جدید، فرایندهای (هَرَس‌) pruning و (جوانه‌زدن) sprouting در مغز را شکل می‌دهند. بنابراین اگر نوجوانی بازی‌های ویدئویی فراوانی انجام بدهد، این عادت به بازی‌های ویدئویی، مغز را به‌صورتی شکل می‌دهد که ممکن است موجب شود نوجوان در آینده خلبان جنگنده‌ی فوق‌العاده‌ای شود، ولی احتمال اینکه این نوجوان، حسابدار یا پژوهشگر شود، کمتر خواهد بود. برای مثال، خوش سر و زبان بودن در کلاس، کمک می‌کند تا در آینده فروشنده‌ی خوبی باشد و نماینده‌ی کلاس‌بودن نیز موجب شکل‌گیری مهارت‌هایی در مغز می‌شود که برای اداره‌کردنِ یک کسب‌و‌کار یا برعهده‌گرفتن پستی مدیریتی، لازم است. قرار‌گرفتن در معرضِ مواد مخدر، حضور در چت‌روم‌های نامناسب یا فیلم‌های خشن نیز، مغز و آینده‌ی نوجوان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و زمینه‌ی اعتیاد و اختلافاتِ میان‌فردی را ایجاد می‌کند. مغز متغیر به معنی هویت متغیر است به دلیل تمام تغییراتی که در مغز و دنیای اجتماعی و تحصیلیِ نوجوانان در حال وقوع است، آنها به‌شدت نیاز دارند که خود را تعریف کنند و مشخص کنند چه کسی هستند و چه تمایلاتی دارند. آنها در شرایطی که هویت پیش از نوجوانی‌شان را از دست می‌دهند، به‌سختی به‌دنبال پیدا‌کردنِ هویت جدیدی هستند. این جست‌وجو برای هویت جدید، می‌تواند جنبه‌های سازنده یا مخربی داشته باشد. در بیشتر موارد، این هویت جدید توسط گروه همسالان آنها تعیین می‌شود که موجبِ بهتر‌شدن یا بدتر‌شدن شخصیت و رفتارهای آنها می‌شود. از آنجا که نوجوان دقیقا نمی‌داند چه می‌خواهد یا چه کاری را می‌تواند انجام بدهد، چیزهای بسیار مختلفی را امتحان می‌کند. این کار به او کمک می‌کند که بفهمد چه کاری برایش مفید است، چه چیزی احساس خوبی به او می‌دهد و او چه شخصیتی پیدا خواهد کرد. در این میان، والدین و معلم‌ها باید فضای مناسبی را برای نوجوان فراهم کنند تا بتواند خودش را بهتر کشف و درک کند. رویکرد سازنده‌ی شکل‌گیری هویت که باید از حمایت والدین و معلمان برخوردار باشد، امتحان‌کردنِ سرگرمی‌های جدید، شرکت در کلاس‌های جدید و مشارکت در سازمان‌های جدید است. باید اکتشاف حوزه‌های جدید، تحت نظارت والدین و معلمان، تشویق شود. نوجوانان به راهنمایی نیاز دارند، نه به آزادی بی‌قید و شرط. آنها به تنوع و تازگی نیاز دارند، البته این تازگی باید با رعایتِ چارچوب‌ها باشد. در مقابل، راهی معمول، ساده ولی غیرسازنده برای تعریف هویت فرد، تلاش برای تبدیل‌شدن به نقطه‌ی مقابل پدر و مادر و شرکت‌کردن در فعالیت‌هایی است که نظارتی بر آنها وجود ندارد. برای مثال، پدر و مادر علاقه دارند به مکان‌های مذهبی بروند، ولی نوجوان ترجیح می‌دهد در خانه بماند. وجود تعارض و برخورد میان دیدگاه‌ها، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و محدودیت‌ها مورد آزمایش قرار خواهد گرفت. بهتر است که والدین، محدودیت‌ها را به شکل معقولی تعیین کنند. نوجوان باید بتواند در مورد اینکه آیا باید به مکان‌های مذهبی برود یا اینکه بتواند با دوستانش تا صبح بیرون از خانه بماند، با پدر و مادر صحبت کند. بخش توسعه‌نیافته‌ی مغز روانشناسی نوجوانان بخشی از مغز نوجوانان که تا اواسط دهه‌ی ۲۰ سالگی رشد نمی‌کند، در گلوله‌ی دوم بستنی قیفی قرار دارد. به این بخش، قشر پیش‌پیشانی (pre-frontal cortex, PFC) گفته می‌شود. این بخش از مغز (وقتی به‌طور کامل رشد کرده است) در گفت‌وگویی دائمی با مغز عاطفی (مغز لیمبیک) قرار دارد. در بزرگسالی، PFC و مغز لیمبیک در تعادل قرار دارند و هر یک، دیگری را مهار می‌کند. بنابراین وقتی بزرگسالی در برابر خودرویی که با سرعت بالا از او سبقت می‌گیرد، واکنشی احساسی نشان می‌دهد، بخش PFC مغز می‌گوید: «هی یه لحظه صبر کن! واقعا می‌خوای سبقت بگیری؟ خب شاید جریمه بشی. ماشینت چی؟ به این فک کردی اگه داغون بشه چه حالی میشی؟ اومدیم و بیمه هم خسارات رو قبول نکرد! رسما بدبخت میشیا» ولی در مورد نوجوان، بخش PFC هنوز رشد نکرده است و مغز عاطفی (شامل آمیگدالِ اشاره شده در بالا) در چنین لحظاتی، کنترل را به‌دست دارد، تا زمانی که بخش PFC در اواسط دهه‌ی ۲۰ سالگی رشد کند. در این شرایط نوجوان با خود فکر می‌کند: «وای چه کیفی میده! بریم که حالشو بگیرم» البته اگر اصلا فکر کند! شرکت‌های بیمه‌ی خودرو، مدت‌ها پیش این مسئله را فهمیده بودند. تسهیم‌کردنِ PFC خود با نوجوان یکی از راه‌های بسیار مؤثر برای والدین و معلمان در کمک به رشد PFC در نوجوانان، اطمینان‌یافتن از این مسئله است که نوجوان «ظرفیت ریسک‌کردن را دارد» و همچنین می‌تواند با پیامد کارهای خود روبه‌رو شود. ابتدا بزرگسالان باید از پیش در مورد آزادی‌ها و مسئولیت‌های جدیدی که به نوجوان داده خواهد شد، فکر کنند (عملکرد PFC). برای نمونه، در مورد رانندگی، والدین باید پیش از نوجوانی، از فرزند خود بخواهند که مقداری پول برای پرداخت هزینه‌های خودرو، بنزین و غیره پس‌انداز کند. اگر نوجوان، به دلیلِ پارک‌کردن خودرو در مکان نامناسب یا بالا بودن سرعت جریمه شود، باید بداند که خود او باید مبلغ جریمه را بپردازد. اگر کاری کنیم نوجوان این مسئله را از پیش بداند، در واقع کارکردهای لوب پیشانی (frontal lobe) خود را به او قرض داده‌ایم! اثر تغذیه، مواد مخدر و الکل بر مغز نوجوان یکی از مشکل‌سازترین مسائلی که به آن کم‌توجهی شده است، مسئله‌ی تغذیه‌ی نوجوانان است. آمیگدال و سایر بخش‌های مغز که تحت میلینه‌کردن (myelination) قرار می‌گیرند (برای اینکه شاهراه‌های اتصال‌دهنده، با سرعت بالایی عمل کنند) نیازمند مصرف چربی‌های سالم، یعنی روغن ماهی است. بی‌راه نیست که بگوییم ماهی، غذای مغز است. پژوهش‌های مدرن، درست بودن این مسئله را ثابت کرده‌اند. سطوح بالای این اسیدهای چرب امگا ۳، موجب کاهش افسردگی و احتمال خودکشی می‌شود و فواید سلامتی فراوان دیگری نیز دارد. مسئله‌ی دیگری که برای نوجوان در حال رشد، اهمیت زیادی دارد، رسیدن «روی» کافی به مغز است. روی باعث می‌شود که ماده‌ی شیمیایی تنظیم‌کننده‌ی خلق‌و‌خو، یعنی سروتونین، درست عمل کند. کمبود روی در بدن، موجب می‌شود تا در مغز مقدار زیادی دوپامین و حتی ماده‌ی شیمیایی تحریکِ بیش از حد (overstimulating) و ایجاد اضطراب، یعنی گلوتامات (glutamate) تولید شود. دریافت روی کافی، مسئله‌ی چالش‌برانگیزی برای نوجوانان است؛ زیرا استخوان‌های در حال رشد آنها، بیشتر روی موجود در بدن را جذب می‌کنند و موجب می‌شوند که روی کافی به مغز نرسد. کمبود روی به‌صورت زودرنجی و بدخلقی و نقاط سفیدرنگی بر روی ناخن‌ها تظاهر می‌کند. استفاده از مکمل غذایی روی (به اندازه‌ای که ناخن‌ها روشن شوند) و B50 complex می‌تواند کاهش قابل‌توجهی در بدخلقی نوجوان ایجاد کند و موجب روشن‌شدن پوست شود. با استفاده از کپسول‌های روغن ماهی، می‌توانید به سلامت مغز نوجوان‌تان کمک کنید. در مقابل، چیزی که هیچ تأثیر مفیدی بر مغز نوجوان ندارد، الکل و مواد مخدر است. دلایل زیادی برای این مسئله وجود دارد، از جمله اینکه مغز نوجوان با چنان سرعت بالایی در حال تغییر است که تجربه‌های جدیدی که لذت‌بخش باشند (مانند موسیقی)، به‌سرعت به عادت تبدیل می‌شوند. بنابراین نوجوان بسیار آسان‌تر از بزرگسالان به مواد مخدر اعتیاد پیدا می‌کند. الکل و مواد مخدر، در مغز تغییری شبیه به پنیر سوئیسی را ایجاد می‌کنند. یعنی بعضی نواحی مغز، عملکردی طبیعی دارند ولی بعضی بخش‌های دیگر (مانند سوراخ‌های پنیر) عملکرد ضعیفی دارند. این تغییر در سرتاسر مغز رخ می‌دهد، ولی PFC بیش از همه تحت تأثیر قرار می‌گیرد (زیرا قسمتی از مغز است که کمترین رشد را داشته است). هر نوجوان، منحصربه‌فرد است فراموش نکنید که نوجوان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و باید با رویکرد متفاوتی با هر یک از آنها رفتار کنید. اگر نوجوان شما فردی مسئول و سخت‌کوش است و همسالان او نیز چنین ویژگی‌هایی دارند، شاید برای فرستادن او به دانشگاه یا مسافرتی تفریحی با دوستانش، بیشتر تمایل داشته باشید. در مقابل، اگر در نوجوان‌تان، نشانه‌های بیشتری از تکانشگری (impulsivity) مشاهده می‌کنید (که نشان‌دهنده‌ی رشد‌نکردن PFC است)، شاید به این معنا باشد که او برای مستقل‌بودن و برخورداری از آزادی نامحدود آماده نباشد. تلاش کنید که بهترین ویژگی‌های نوجوان خود را بشناسید (یعنی جایی که منحصربه‌فرد بودن و متمایزبودن او نمایان می‌شود) و به او کمک کنید تا آن ویژگی‌ها را بشناسد. این بهترین کاری است که می‌توانید برای نوجوانی که او را دوست دارید، انجام بدهید.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد