شکوری راد: آیت‌الله خامنه‌ای فضای دانشگاه را باز کرد

کد خبر: 598654

در یک بعدازظهر پاییزی برای گفت‌وگو با دبیر کل حزب اتحاد ملت، از دانشجویان سابق پیرو خط امام و نماینده مجلس ششم به بیمارستان سینا رفتم.

در یک بعدازظهر پاییزی برای گفت‌وگو با دبیر کل حزب اتحاد ملت، از دانشجویان سابق پیرو خط امام و نماینده مجلس ششم به بیمارستان سینا رفتم. دکتر شکوری‌راد را مثل همیشه شوخ‌طبع و پرنشاط در مرکز رادیولوژی بیمارستان سینا که ریاست آن را بر عهده دارد، ملاقات کردم. شکوری‌راد در زمان ریاست‌جمهوری هاشمی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بوده، حتی پس از اینکه از شورای مرکزی تحکیم کنار رفته، مدتی به عنوان عضو ناظر در جلسات شورای مرکزی دفتر تحکیم حضور داشته است. شکوری‌راد از آن زمان‌های دفتر تحکیم می‌گوید: در آن زمان چون بحبوحه‌ جنگ بود، دفتر تحکیم روی پروژه‌ای به نام «جنگ همه‌جانبه» کار می‌کرد و یک ‌بار هم در نماز جمعه شعار جنگ همه‌جانبه را سر داده بودند. در آن زمان منظور از جنگ همه‌جانبه این بود که همه‌ امکانات باید صرف پیروزی شود.» روز اول نوروز سال ٦٦ محسن رضایی که فرمانده سپاه بود، بچه‌های دفتر تحکیم را به دفتر خودش واقع در افسریه دعوت می‌کند. شکوری‌راد از این دیدار به عنوان یک میهمانی تلخ یاد می‌کند. او می‌گوید: «پس از گفت‌وگو برای ناهار سفره پهن کردند و با رضایی هم‌سفره شدیم. پس از ناهار آقای رضایی از سر سفره ناهار بلند شد، به اتاقش رفت و جمع را بدون خداحافظی ترک کرد». بچه‌های تحکیم وحدت چند شماره از نشریه‌ خود را به موضوع جنگ همه‌جانبه اختصاص می‌دهند. شکوری‌راد چندین بار به عنوان پزشک‌یار به جبهه رفت. شکوری‌راد حین تعریف خاطره حرف‌های شنیدنی بسیاری درباره تشکل‌های دانشجویی بیان می‌کند. این عضو اسبق تحکیم وحدت وجود تشکل‌های دانشجویی را برای مشروعیت‌بخشی به نظام سیاسی کاملا یک ضرورت می‌داند.

‌فضای حاکم بر دانشگاه‌ها در زمان آقای هاشمی چگونه بود؟ دانشجویان انتقادی برخورد می‌کردند. آن زمان دانشجویان موضعشان دفاع از انقلاب و نظام بود ولی دنباله‌روی محض نمی‌کردند و مستقل بودند. آنها امام را کاملا قبول داشتند ولی نگاهشان به امور خیلی نقادانه بود. البته در آن شرایط دانشجوها از بین دو جناح موجود در جامعه، طرفدار جناح چپ بودند که مهندس موسوی، رئیس دولت، نماد آن تلقی می‌شد و از ایشان حمایت می‌کردند. ولی این حمایت به معنی ارتباط نزدیک نبود؛ یعنی هیچ رابطه مشخصی وجود نداشت. دانشجویان براساس تشخیص خودشان حرکت می‌کردند، نه او انتظاری مطرح می‌کرد، نه دانشجویان مجیز او را می‌گفتند و هیچ رانتی از قبل این حمایت وجود نداشت. یعنی حمایت از نخست‌وزیر باعث هیچ‌گونه امتیازی برای دانشجویان نمی‌شد. یک حمایت اعتقادی بود در راستای نظرات امام و عدالت اقتصادی و اجتماعی. ‌پس از جنگ، تحکیم وحدت به چه صورتی عمل کرد؟ سال ٦٧ و ٦٨ سال‌های پرحادثه‌ای بودند. سران قوا منشوری را برای دوران بازسازی داده بودند که با ارزش‌های موردقبول دانشجویان تعارض داشت. دانشجوها خیلی از این نظر آشفته بودند که چرا فرهنگ ایثارگری دوران جنگ کم‌رنگ می‌شود و کشور به سمت شرایط عادی فاقد ارزش‌های دوران انقلاب و جنگ حرکت می‌کند. این حالت به طور عمومی وجود داشت و چنین پنداشته می‌شد که بیشترین نقش را در صدور بیانیه بازسازی، آقای هاشمی بر عهده داشته است. بعد از آن، قضیه سلمان‌رشدی پیش آمد و امام درباره سلمان‌رشدی آن فتوا را دادند. دانشجوها حول محور آن فتوا فعالیت خیلی وسیعی انجام و راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند. ‌یعنی بعد از جنگ اولین فعالیت در قالب تحکیم وحدت در جریان سلمان رشدی بود؟ بله، بزرگ‌ترینش در واقع برای موضوع سلمان رشدی بود و بعد ماجرای عزل آیت الله منتظری پیش آمد. درون دفتر تحکیم وحدت چالش‌هایی به وجود آمد که منجر به این شد که دفتر تحکیم دو بیانیه بدهد. بیانیه‌ اول کمی نسبت به آیت الله منتظری جانب‌دارانه بود و با فاصله یک ماه بیانیه‌ دوم صادر شد که جانب امام را داشت و در این فاصله انجمن‌ها هرکدام مواضعی داشتند. تحکیم، ترکیبی بینابینی داشت و با یک رأی بالا و پایین، هم بیانیه‌ اول در شورای مرکزی آن تصویب شد، هم بیانیه‌ دوم. ‌یعنی بیانیه‌های تحکیم با هم در تعارض بود؟ این دو بیانیه در تعارض با هم بودند ولی به‌هرحال تحکیم این کار را انجام داد. بعد هم رحلت حضرت امام و شروع رهبری آیت‌الله خامنه‌ای که این دو، حوادث خیلی بزرگی بودند که در آن سال اتفاق افتاد. تمام مواضع آن سال تحکیم را به صورت کتابچه‌ای در آورده‌ایم که موجود است. ‌موضع تحکیم وحدت در برابر دولت آقای هاشمی و شخص ایشان چگونه بود؟ درباره کاندیداتوری آقای هاشمی برای ریاست‌جمهوری با توجه به بیانیه‌ای که برای دوران بازسازی داده شده بود و گفته می‌شد خط اصلی‌اش برگرفته از نظرات آقای هاشمی بود، دفتر تحکیم کمی موضع منفی نسبت به آقای هاشمی داشت. آقای هاشمی مواضعش به چپ اسلامی نزدیک‌تر بود تا به راست، ولی آن بیانیه باعث شده بود کمی گله‌مندی بین دانشجویان و آقای هاشمی به وجود بیاید و وقتی آقای هاشمی نامزد ریاست‌جمهوری شد و رقابت جدی هم وجود نداشت، دانشجوها از آقای هاشمی حمایت کردند اما مطالبات خودشان را در بیانیه‌ای اعلام کردند. ‌یعنی با شروع دولت هاشمی یک شکاف بین هاشمی و دانشجویان ایجاد شد؟ شروع کار دولت آقای هاشمی در حقیقت ادامه‌ فاصله‌ای بود که کم‌کم به وجود آمده بود ولی آقای هاشمی دولتش را به صورت بینابینی تشکیل داد. شاید ابتدا بیشتر نظرات جناح چپ تأمین می‌شد. وزرایی مثل علوم، ارشاد و کشور به چپ نزدیک‌ بودند. ولی درهرحال آن‌موقع فاصله‌ها زیاد نبود؛ با اینکه دولت، دولتی بود که پذیرفتنی بود ولی صحبت آقای هاشمی که گفته بود دولت من دولت کار است و سیاست در دولت بر عهده‌ من است، خیلی به مذاق دانشجویان آن موقع خوش نیامد. سیاست تعدیل اقتصادی هم که اجرا شد، از این جهت که موجب گسترش تجملات و افزایش فاصله طبقاتی شد، برای دانشجویان پذیرفتنی نبود. جهت‌گیری و سیاست توسعه‌گرای آقای هاشمی خوب بود ولی سرعت اجرای سیاست‌ها و فشاری که بر مردم تحمیل می‌شد، زیاد و طاقت‌فرسا بود. ‌در مقابل سخنان آقای هاشمی بیانیه‌ای نمی‌دادید؟ نه. با توجه به اینکه جناح چپ اسلامی مقداری با آقای هاشمی فاصله پیدا کرده بود، جناح راست خیلی سعی کرده بود این فاصله را تشدید کند و آن شعار معروف «مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است» را می‌دادند. البته آقای هاشمی تمایل نداشت خیلی به یک جناح نزدیک باشد. سعی می‌کرد هر دو جناح را داشته باشد ولی خیلی خودش را با بخشی از جناح چپ هم سازگار نشان نمی‌داد. ‌بیشتر کدام بخش؟ حالا بروز و نمودش را برایتان توضیح می‌دهم. گلایه‌ اصلی دانشجوها نسبت به آقای هاشمی این بود که چرا ایشان اصرار دارند به این سرعت ارزش‌های دوران جنگ را که از جمله‌ آن ایثارگری و ریاضت و دوری از تجمل بود، تغییر دهند و چرا شعار رفاه و تجمل سر می‌دهند؛ یعنی شعار رفاه آقای هاشمی مورد انتقاد قرار می‌گرفت؛ به دلیل اینکه این شعار در تضاد با ارزش‌های دوران انقلاب و جنگ تلقی می‌شد. ‌آیا سعی می‌کردید این انتقادات را به صورت حضوری با آقای هاشمی یا وزیر دوره اول ایشان، آقای دکتر معین که به تفکرات دانشجوهای چپ نزدیک بود، مطرح کنید؟ آن‌موقع روابط مثل حالا نبود؛ یعنی دانشجوها دسترسی چندانی به مقامات نداشتند. ‌الان هم البته نیست؟ الان از آن‌موقع شاید راحت‌تر باشد، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی امکانات زیادی در اختیار قرار می‌دهد. آن زمان دسترسی به آقای هاشمی راحت نبود. ‌چرا؟ یکی از انتقادهایی که به ایشان وارد می‌شد، حالت خاص ایشان بود که به بدنه‌ اجتماعی مردم نزدیک نمی‌شد. البته این ایراد در سال‌های اخیر خیلی کم‌رنگ شده و نمادش این است که گاهی آقای هاشمی دیگر نشسته سخنرانی نمی‌کند و پشت تریبون می‌رود. من به خاطر دارم دوران ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای بعد از انقلاب فرهنگی که مراسم افتتاحیه‌ دانشگاه تهران برگزار می‌شد و دانشجویان در حضور رئیس‌جمهور خیلی آزاد صحبت می‌کردند. آیت‌الله خامنه‌ای که رئیس‌جمهور بودند، می‌نشستند و همراه رؤسای دانشگاه گوش می‌کردند. ‌برگردیم به بحث تشکل‌ها. ترکیب انجمن‌های اسلامی دانشجویان آن زمان چگونه بود؟ سال ٦٢ که دانشجوها وارد انتخابات شدند، در دانشگاه تهران ترکیب بینابینی بود، تمایزهاي سیاسی تازه آشکار شده بود و در ترکیب هفت‌نفره شورای مرکزی سه نفر چپ بودند و سه نفر راست و یک نفر وسط. ‌این هفت نفر را نام می‌برید؟ شما بودید و آقای صدر؟ نه، من هنوز در شورای مرکزی نبودم، شورای عمومی انجمن دانشگاه بودم؛ اما فکر کنم شهاب‌الدین صدر، مخبر‌دزفولی که الان معروف هستند و موحد، اینها راست‌ها بودند. چپ هم دکتر صفاریان بود که الان دامپزشک است و در مجلس ششم رئیس دفتر آقای کروبی بود و آقای رئیسان و فرهمند هم وسط بود، نام یک نفر را هم الان یادم نیست. ‌آقای صفاریان که الان در کانون زندانیان است؟ بله. ‌آقای فرهمند به چه کسی نزدیک بود؟ بیشتر شاید به ما نزدیک می‌شد؛ اما وسط بود. در نشست سالانه بعد از آن چپ‌ها یک تفوق خیلی قوی در انتخابات شورای مرکزی انجمن پیدا کردند، اغلب انجمن‌ها این‌‌گونه بودند؛ یعنی وقتی تمایزهاي سیاسی آشکار شد، بدنه دانشجویی یک تمایل آشکار به جناح چپ نشان داد. انجمن‌های اسلامی تنها تشکل رسمی در دانشگاه‌ها بودند؛ ما در دانشگاه تهران سعی می‌کردیم شمول خود را حفظ کنیم و به همین دلیل در سلسله‌سخنرانی‌هایی که برگزار می‌کردیم، از جناح راست هم دعوت می‌کردیم. آقای آذری‌قمی، آقای یزدی، جواد لاریجانی و بادامچیان را دعوت کردیم، بعد پرسش و پاسخ برگزار می‌شد. ‌راست و چپ مشخص بود؟ بله، بعد از انتخابات مجلس دوم تقریبا راست و چپ مشخص شده بود و معلوم بود هرکس به کدام طرف متمایل است. ‌جهت‌گیری‌های تحکیم، آن زمان به چه صورت بود؟ تحکیم تا قبل از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبری، از دولت بیشتر حمایت می‌کرد؛ تا بعد از فوت امام، ایشان تا اواسط مرداد هم رئیس‌جمهور بودند و هم رهبر. با وجود این در آن زمان در دفتر تحکیم بحث شد و در همان روزهای اول، تحکیم بیانیه ‌داد و بیعت خودش را با آیت‌الله خامنه‌ای اعلام کرد. ‌ یعنی پس از رهبرشدن ایشان تحکیم همواره تبعیت داشت؟ فرق ما با بقیه این بود که آنها می‌گفتند بایستید و نگاه کنید ولی فقیه چه می‌گوید و از آن تبعیت کنید؛ اما ما می‌گفتیم منتظر نمی‌مانیم تا ولی فقیه رهنمود بدهد و بعد ما حرکت کنیم. ولی فقیه تا زمانی که موضعی نگرفته است ما کار خود را انجام می‌دهیم، اگر یک زمانی دیدیم موضع و حرکت ما در تضاد با نظر ولی فقیه است، دیگر ادامه نمی‌دهیم؛ اختلاف نظر با جناح مقابلمان همین بود، وگرنه در تبعیت از ولی فقیه اشتراک نظر داشتیم. در دیدار شورای مرکزی تحکیم با رهبری این دیدگاه را سید ابراهیمی، یکی از اعضای شورای مرکزی، در حضور آیت‌الله خامنه‌ای مطرح كرد و ایشان بر دیدگاه ما صحه گذاشتند. در آن زمان مشکلی پیش نیامد؛ شرایط مناسبی بود، راحت حرف می‌زدیم، خیلی سانسور نمی‌کردیم. برخوردایشان با تشکل‌ها چگونه بود؟ شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد تشکل‌های دیگر می‌توانند در دانشگاه‌ها تشکیل شوند که در نتیجه دیگر تشکل‌ها، از جمله جامعه‌ اسلامی دانشجویان و انجمن‌های اسلامی دانشجویی (گروه طبرزدی)، در دانشگاه رسمی شدند. مقاومت‌ انجمن اسلامی در برابر اعلام حضور این تشکل‌ها تضعیف ‌شد و اگرچه وزارت علوم به انجمن‌های اسلامی نزدیک بود؛ ولی آنها هم کار خودشان را می‌کردند. آن زمان دکتر معین تازه وزیر علوم شده بود، در زمان ریاست آقای یزدی و با پیگیری معاون سیاسی ایشان، آقای بادامچیان، دفتر تحکیم وحدت را از ساختمان دانشکده علوم قضائی که سال‌ها در اختیار تحکیم بود بیرون کردند، رهبری یک ساختمان براي استقرار به دفتر تحکیم دادند و یک مقرری کمک مالی ماهانه هم به آنها اختصاص دادند. ‌برخورد دولت هاشمی با تشکیلات چگونه بود؟ در زمان آقای هاشمی دکتر معین وزیر شد؛ دکتر معین برخوردش منفی نبود؛ اما رویکردش هم خیلی سیاسی نبود؛ دکتر معین بیشتر آکادمیک بود و کردار و باورهای ذهنی علمی و برخورد آزادتری داشت. اینکه آقای دانش‌آشتیانی که آن زمان معاون ایشان بودند، می‌گفتند ما آن روزها فقط کار می‌کردیم، راست می‌گفتند. آقای هاشمی به وزرا اجازه نمی‌داد که رویکرد سیاسی خود را بروز دهند یا جهت‌گیری سیاسی خود را ابراز کنند، بنابراین دولت اول آقای هاشمی یک دولت غیرسیاسی بود، دکتر معین با تشکل‌های دانشجویی مشکلی نداشتند و عملا حمایت هم می‌کردند. ‌تعاملات مثبت بود؟ بله، در دوره اول هاشمی، دانشجویان با دکتر معین رابطه خوبی داشتند، من برخوردی را به یاد نمی‌آورم. در دوره‌ مهندس موسوی و زمان وزارت دکتر فرهادی هم همین‌طور بود. آن زمان در دفتر تحکیم برنامه گذاشتیم به انجمن‌های اسلامی سر بزنیم، وزارت علوم قبول کرد ماشین و راننده در اختیارمان بگذارد. این نوع حمایت‌ها وجود داشت. ‌تشکلات دانشجویی زمان دولت هاشمی چه تأثیری بر فضای دانشگاه‌ها می‌گذاشت؟ تا سال ٧٣ به علت فشارهای سیاسی بیرون و اتهام‌زنی تشکل‌های دانشجویی رقیب، کم‌کم انجمن‌های اسلامی به محاق می‌رفتند و فضا و امکان فعالیت از آنها سلب شده بود، به‌طوری‌که بعد از انتخابات مجلس چهارم که فضا بسته‌تر شد، افول شدیدی کردند. اختلافات داخلی بین خودشان هم اوج گرفته بود. در سال ٧٣ تحکیم در بدترین وضعیت خودش بود؛ هم از لحاظ بیرونی و هم از لحاظ درونی. به‌این‌ترتیب فعالیت دفتر تحکیم محدود شد تا اینکه آیت‌الله خامنه‌ای آن صحبت معروف را کردند و گفتند خدا لعنت کند آنهایی را که تلاش کردند دانشگاه‌های ما را غیرسیاسی کنند و دانشگاه باید سیاسی باشد. این سخنان فضای جدیدی برای دانشجویان ایجاد کرد که دوباره به صحنه بیایند. البته آن‌موقع دانشجویان با موضوع «مذاکره‌ مستقیم با آمریکا» که از سوی مهاجرانی، معاون حقوقی آقای هاشمی، مطرح شد مخالف بودند و همین مخالفت، موضوع اولین تجمع آنها شد. ‌پس همان صحبت آیت‌الله خامنه‌ای باعث شد فضای دانشگاه دوباره سیاسی شود؟ بله، پس از آن کمی به دانشجویان میدان ‌دادند؛ مثلا طبرزدی که تا آن زمان خود را سینه‌چاک ولایت فقیه معرفی و دفتر تحکیم را پس می‌زد و از طرف دفتر رئیس‌جمهور حمایت می‌شد، این فضا را که دید ناگهان چرخش کرد و شروع کرد به انتقاد از دولت آقای هاشمی، بعد هم انتقاد از رهبری. این در شرایطی بود که هنوز چندصدایی در جامعه نبود، به‌همین‌دلیل نشریه‌ «پیام دانشجوی بسیجی» که طبرزدی آن را منتشر می‌کرد، در یک دوره‌ای پرتیراژترین هفته‌نامه‌ تهران شد. ‌چقدر تشکلات آن زمان کارکرد تئوریک داشتند؟ در فاصله تعطیلات انقلاب فرهنگی بیشترین کار تئوری انجام شد تا دوره دولت آقای هاشمی که تقریبا کار تئوری تعطیل شد. در این دوره دانشجویانی که تعاملات راست داشتند، ولی هنوز در تحکیم بودند، در مقابل برخی اظهارنظرها موضع می‌گرفتند. وقتی بحث ولایت مطلقه فقیه شد، بزرگ‌ترین راه‌پیمایی را دفتر تحکیم برپا کرد، دانشجویان تا جماران رفتند و آیت‌الله توسلی، از اعضای دفتر امام، برایشان سخنرانی کرد، اما دریافت ما از ولایت مطلقه فقیه با دریافت بقیه متفاوت بود. ما می‌گفتیم ولایت مطلقه فقیه می‌تواند موانع پیش‌رو را از سر راه حکومت بردارد تا حکومت بتواند به کار اساسی‌اش که خدمت به مردم و توسعه کشور است برسد. مطلقه‌بودن ولایت را به‌منظور بن‌بست‌شکنی در جایی که احکام اسلام دست حکومت را می‌بست تلقی می‌کردیم. ‌برخورد خود آقای هاشمی با تشکل‌ها چگونه بود؟ آقای هاشمی موضعش همیشه از بالا بود. نمی‌گفت اینها نباشند، ولی می‌گفت به طریقی باشد که هم باشند و هم مزاحمت نداشته باشند. آقای هاشمی هیچ‌وقت روابط نزدیکی با دفتر تحکیم و انجمن‌های اسلامی برقرار نکرد. در یکی از کنگره‌های سیاسی ١٣ آبان دفتر تحکیم من سخنران بودم، در آن زمان نمی‌شد از هاشمی انتقاد کرد، انتقاد از هاشمی خطرناک بود، در آن سخنرانی من از هاشمی انتقاد کردم. ‌چه سالی؟ سال انتخابات مجلس پنجم بود. سال ٧٤ بود. سخنرانی درباره‌ تاریخچه‌ جنبش دانشجویی بود. در پایان یک بخش سیاسی هم اضافه کرده بودم که به آقای هاشمی انتقاد کردم. انتقادم این بود که ما خبرهایی می‌شنویم که بعضی از فرزندان آقای هاشمی عضو هیأت‌مدیره‌ شرکت‌ها می‌شوند و این موجب می‌شود این شرکت‌ها بتوانند از رانت حکومتی استفاده کنند. ‌خود آقای هاشمی حضور داشت؟ نه، خودشان نبودند. گفتم ما می‌خواهیم آقای هاشمی این قضیه را شفاف کنند، در همین حد. بعد از آن صحبتی که من کردم چند پیغام برای من آمد که مواظب باش، زیاد تند صحبت نکن، زیادتر از حد خودت صحبت نکن. ‌شما را احضار نکردند؟ نه، ولی آقای مرعشی یک کار قشنگ انجام داد. آقای مرعشی من را دعوت کرد دفتر رئیس‌جمهور، فکر کنم تازه رئیس دفتر شده بود، به‌هرحال رفتم دفتر رئیس‌جمهور در همین خیابان پاستور، البته تنها نرفتم، با داوود سلیمانی و حسین مظفری که از اعضای شورای تحکیم وحدت بودند رفتیم. چون آن‌موقع برای ما خوب نبود که به آقای هاشمی نزدیک شویم؛ یعنی من نگران بودم که دوستان خود ما به من انتقاد کنند که چرا رفتی دفتر آقای هاشمی. آقای مرعشی درباره صحبت‌هایی که من کرده بودم یک ساعت برایمان توضیح داد و برخورد خوبی داشت؛ یعنی تلاش کرد به‌جای اینکه با ما برخورد کند، ما را توجیه کند؛ که خیلی روش شایسته‌ای بود. ما هم خیلی مسائل را که نمی‌دانستیم متوجه شدیم. ‌نقش دانشجویان در تحولات سیاسی آن زمان چگونه بود؟ فکر کنم سال ٧٢ بود که شورای هماهنگی گروه‌های خط امام درست شد. این شورا به همت سازمان مجاهدین انقلاب شکل گرفت. از گروه‌های خط امامی برای شرکت در این شورا دعوت شد مثل انجمن اسلامی معلمان، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی جامعه پزشکی، دفتر تحکیم وحدت و بعدا فراکسیون خط امام مجلس پنجم که رئیسش آقای نوری بود. اینها با هم هم‌فکری می‌کردند. دفتر تحکیم وحدت یکی از اعضای این مجموعه بود. ابتدا من و دکتر مهدوی و پس از مدتی من و دکتر معین به عنوان نمایندگان انجمن اسلامی جامعه پزشکی در آن جلسات شرکت می‌کردیم. ‌شورای هماهنگی گروه‌های خط امام چه نقشی داشت؟ شورای هماهنگی گروه‌های خط امام که تحکیم هم قسمتی از آنها بود برای مجلس پنجم فهرست دادند، مجمع روحانیون در آن انتخابات فهرست نداد. می‌توان گفت نقش‌آفرینی مجدد دفتر تحکیم در همین انتخابات مجلس و از سال ٧٤ شروع شد. همیشه این ظرفیت در دانشگاه بود که هرگونه برنامه‌ سیاسی و تجمعی که در سطح جامعه می‌خواست برگزار شود، دانشگاه به خاطر شرایطی که داشت مورد توجه قرار می‌گرفت. ‌نشریات دانشجویی زمان هاشمی چگونه بودند؟ نشریات دانشجویی وجود داشت. در دوره‌ای فعالیت‌های دانشجویی خیلی افت کرد، نشریات هم خیلی کم شدند. به نوعی که نشریه‌ «دانشجوی بسیجی» که از سوی طبرزدی منتشر می‌شد، آن زمان شروع کرد به انتقاد از هاشمی و به‌همین‌دلیل پرتیراژترین نشریه شد. ‌نشریات انجمن اسلامی و دفتر تحکیم وحدت چطور؟ دفتر تحکیم در دوره مجلس سوم نشریه‌ای داشت به عنوان «دانشجوی خط امام» که فصلی بود، یعنی موقع انتخابات سه یا چهار شماره می‌داد بعد می‌رفت تا انتخابات یا رویداد بعدی. ‌تشکل‌های دانشجویی مستقل عمل می‌کردند یا آمرانه؟ نه، انجمن‌ها‌ی اسلامی دانشجویان در هیچ دوره‌ای امرپذیر نبودند. ‌یعنی زمان هاشمی هم این‌گونه بود؟ انجمن‌های اسلامی دانشجویان ممکن بود فعالیتشان کم شود ولی هیچ‌وقت سفارشی کار نمی‌کردند. ‌تحکیم وحدت هم همین‌طور بود؟ بله، تحکیم وحدت هم همین‌طور بود. زمان جنگ که عراق از موشک‌های روسی برای حمله به شهرهای ایران استفاده می‌کرد، دفتر تحکیم تصمیم گرفت که راهپیمایی ١٣ آبان را براي اعتراض به سمت سفارت شوروی هدایت کند. دولت آقای مهندس موسوی احساس کرده بود که این کار ممکن است در آن شرایط چندان مطلوب نباشد؛ بنابراین خیلی دنبال یکی از اعضای تحکیم وحدت گشته بودند تا از آنها درخواست کنند از این کار منصرف شوند. می‌خواهم بگویم با اینکه تحکیم خیلی اقتدار داشت ولی اعضای شورای مرکزی هیچ‌کدام به اسم شناخته نمی‌شدند. ‌آیا دانشجویانی که وارد تشکل می‌شوند یا می‌شدند، این تشکل‌ها را نردبانی برای ترقی خود قرار می‌دهند؟ تا زمانی که فضای جنگ بود در مخیله‌ هیچ‌کس نمی‌گنجید که بناست از اینجا به ‌جایی برسد یا منفعتی گیرش بیاید. من می‌توانم بگویم اولین رگه‌اش بعدها از کجا آمد. ‌از کجا آمد؟ از یکی از شهرستان‌ها یکی آمد عضو شورای مرکز تحکیم شد و شروع کرد به لابی؛ تا قبل از آن لابی معنی نداشت، هیچ‌وقت با مراکز قدرت رفت‌وآمدی نداشتیم. من به عنوان فعال دانشجویی هیچ وقت به مجلس نرفته بودم. می‌خواهم بگویم من با اینکه تمام طول دوران دانشجویی‌ام فعال بودم، عضو شورای مرکزی دانشگاه یا دفتر تحکیم بودم اما به چنین جاهایی نمی‌رفتم. جریانی نبود که کسی بخواهد برای اینکه خودش به جایی برسد چنین رفت‌وآمدها و ارتباطاتی داشته باشد؛ ولی بعدها کم‌کم این مسئله پیدا شد؛ ولی همیشه کم‌رنگ بوده تا بعد در دوره اصلاحات که آفت‌های جدیدی گریبان‌گیر جنبش دانشجویی شد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها