سوگواره‌ای برای عبدالله بن الحسن(ع)/ آیا حسین در برابر معاویه سکوت کرده بود؟/ وقتی بعضی مداحان مقابل امام حسین می‌ایستند!/ نقش نگین اباعبدالله(ع) چه بود؟/ صوت: مداحی با نوای میرداماد، بنی‌فاطمه، کریمی

کد خبر: 300444

بعضي از مداحان الان معتقدند كه علما دعوت نشوند، فقط مداح بيايد، فقط اكو و بلندگو باشد اصلا بعضي از اين مداحان روبروي امام حسين(ع) ايستاده اند. نمي گذارند بيان شود كه هدف امام حسين(ع) چه بوده! در همين زيارت اربعين حضرت مي فرمايد، خدايا امام حسين خونش را داد كه بندگان را از ناداني برهاند.

سوگواره‌ای برای عبدالله بن الحسن(ع)/ آیا حسین در برابر معاویه سکوت کرده بود؟/ وقتی بعضی مداحان مقابل امام حسین می‌ایستند!/ نقش نگین اباعبدالله(ع) چه بود؟/ صوت: مداحی با نوای میرداماد، بنی‌فاطمه، کریمی
سرویس فرهنگی «فردا»: سال نوی عربی تازه می‌شود و داغ شیعیان و آزادگان جهان نیز تازه. باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... عالم دوباره به تکاپوی اقامه عزا برای خون خدا افتاده است و در این بین، چند سطری را میهمان حسینیه «فردا» باشید تا در کنار هم به ذکر مصیبت و آمیختن شور و شعور حسینی بپردازیم ... السلام علیک یا اباعبدالله ...
امروز، روز عموست ...
برای این که شبیه پدر باشد لازم نبود زیر دست او پروش یافته باشد. خون همه چیز را منتقل کرده بود... آری خون کریم اهل بیت(علیه السلام) در رگ و پِی اش جاری بود و دعای پدر بدرقه ی راهش...
او خودش از زبان پدر با آن غربتِ نفس گیرش نشنیده بود که "ای برادر جان! لایوم؛ کیومک!"
غربت عمو در میان خیمه ها قرارش را ربوده بود... او تمام قد غربت عمو را به تماشا ایستاده بود، از همان روزی که نامه برایش نوشتند و گفتند نهر ها و باغ هایمان فلان است و بیسار بشتاب به سوی ما اباعبدالله! روزی که عمو دست نوازش بر سرِ یتیمان مسلم بن عقیل کشید و گریه کرد؛ زمانی که گفت لااقل بگذارید برگردم و نگذاشتند... تا ظهر همان روز موعودی که پدرش لحظه ی آخر فرمود "لایوم کیومک..." او نمی توانست روزِ عمو را ببیند.
خود را رها کرد از دستان عمه. عمه فریاد می زد که برگرد عزیز دل! ولی زینب (سلام الله علیها) حریف قسم جلاله ای که از زبان نوه ی امیرالمومنین (علیه السلام) بیرون بیاید نمی تواند بشود! بسوی عمو می دوید و فریاد می زند "والله لا افارق عمی ..." به سمت عمو می رفت در روزِ عمو... عمویی که پدر بود برایش. خود را رساند به او، عموی غریبی که میهمانِ کوفیان بود ولی حالا تشنه و بی رمق از زخم شمشیرها و نیزه ها و سنگ هایشان در گودال افتاده است. بحر بن کعب (لعنت الله علیه) شمشیر را بالا آورد تا با آن امام(علیه السلام) را هدف قرار بدهد عبدالله فرزند کریم است کریمی که سه بار تمام اموال خود را بخشیده... سپر ندارد؟! مهم نیست! دستش می شود سپر!
آری دستش سپر شد و فریاد برآورد "عموجان مرا دریاب..."امام(علیه السلام) او را در آغوش خود محکم می فشارد و مثل همیشه او را به صبر دعوت کرد. همان صبری که استخوان بود در گلوی پدر بزرگش و لحظه لحظه های عمر پدرش بود...
بار دیگر حرمله(لعنت الله علیه) رسید برای گلوی فرزندی دیگر از فرزندان حسین (علیه السلام)... و سرانجام سر از تنش جدا کرد.
او خیلی خوب فهمیده بود که روزِ عمو چه روزیست شاید برای همین بود که سرش زودتر از سرِ عمو از تن جدا شد...
حقیقت اشک بر امام حسین علیه السلام؛ اندوهی که پایان نمی‌یابد
حضرت علي بن الحسين حضرت امام سجاد(ع)، در طول حيات مباركشان، پس از شهادت پدر، روزگار را در حزن و اندوه و اشك مي گذراندند. روزها روزه دار شب ها به نماز قيام مي كردند، و چون افطار مي نمودند، طعام شان، با اشك آن حضرت ممزوج مي گشت، و به افراد خود، كه او را در خوردن طعام و آب ترغيب مي كردند مي فرمود: فرزند رسول خدا(ص)تشنه و گرسنه به شهادت رسيد و اين جمله را كراراً و با اشك، تكرار مي كرد، بطوريكه آب و غذاي آن حضرت، به اشك مباركشان ممزوج مي گشت و اين چنين بود، تا دعوت حق را لبيك گفتند.
از ياران آن حضرت مي گويد:روزي امام سجاد(ع) به صحرا رفته بود، و من نيز دنبال او رفتم، او را در حاليكه بر سنگ سختي در حال سجده افتاده بود، يافتم، ايستادم و صداي ناله و گريه بلند آن حضرت را مي شنيدم، و شمردم، كه حضرت هزار بار مي گفت: «لا اله الا اللّه حقاحقا لا اله الا اللّه تعبدا و رقا، لا اله الا اللّه ايمانا و تصديقا و صدقا»، سپس حضرت سر خود را از سجده، برداشت، و تمام صورت حضرت از اشك خود خيس شده بود، عرضه داشتم، كه الحمدللّه غم شما زائل گرديد ولي اشكتان چطور؟
حضرت فرمود: واي بر تو، چه مي گويي، مي داني حضرت يعقوب(ع) كه فرزند حضرت اسحاق(ع) و نوه حضرت ابراهيم(ع) بود، كه نبي بود و فرزند نبي، و 12 پسر داشت، خداوند فقط يك فرزند او را، از چشمش دور داشت، و اين موجب سفيدي موي او از غم و اندوه شد و كمرش خميده گرديد و چشمانش نابينا شد، در حاليكه فرزندش، در واقع امر زنده بود، در حاليكه من به چشم خود ديدم، كه پدرم، برادرم، و 17 نفر از جوانان بني هاشم، به شهادت رسيدند، و چگونه اندوهم، زائل گردد، و اشكم پايان يابد؟!
گريه ملائكه آسمان، جنيان، وحوش، ماهيان، بادها و ابرها و مرغ هاي آسمان
اگر مايل باشي، كه بداني چه گروهي از مخلوقات خداوند، بر مصيبت حسين(ع) در كربلا، و اين فاجعه ايكه در آن ديار، اتفاق افتاد گريستند، به زيارت وارده از جانب حضرت حجت(عج)خطاب به حسين(ع) رجوع كن، در اين زيارت، حضرت، اشاره به اقامه ماتم در أعلي عليين، حور العين بهشت، اشك آسمان ها و آنچه در آنست، و كوه ها و معادن آن، رشته كوه ها و اطراف آن، درياها و ماهيان آن و.... مي فرمايد:و اقيمت لك الماتم في أعلا عليين، و لطمت عليك الحور العين، و بكت السماء و سكانها، و الجبال و خزانها، و الهضاب و أقطارها، و البحار و حيتانها و مكه و بنيانها، و الجنان و والدانها، و البيت و المقام، و المشعر الحرام، و الجل و الإحرام و....
مسلماً حسين(ع)حقيقت اشك و ناله و نوحه است، زيرا او بر چيزي مقاومت و صبر كرد، كه هرگز قبل از او، كسي اين چنين نكرده بود، و مصائبي را بر جان و دل خريد، كه قبل از او سابقه اي نداشت و در آينده نيز نخواهد بود، و لذا بدين سبب دين جد خود رسول خدا، محمد مصطفي(ص) را، زنده كرد. و لذا حضرت رسول(ص)در زمان حيات خود، فرمود:«حسين مني و انا من حسين»، و اين كلام را زماني فرمود، كه حسين(ع)كودكي بيش نبود.
به علت همه اين مسائل است، كه بايد براي چنين فاجعه اي كه در كربلا، پيش آمد، و اين چنين مردي از آل رسول، بدست امت همان رسول (ص)، به شهادت رسيد، مي گفت:«و لمثل هذا فليبك الباكون، و ليندب النادبون، فإنا للّه و انا إليه راجعون»
اي خرگه عزاي تو اين طارم كبود
لبريز خون ز داغ تو، پيمانه وجود
تنها نه خاكيان به عزاي تو اشگريز
ماتم سراست بهر تو از غيب تا شهود
از خون كشتگان تو صحراي ماريه
باغي و سنبلش همه گيسوي مشكبود
كي بر سنان تلاوت قرآن كند سري
بيدار ملك كهف توئي، ديگران رقود
نشكفت اگر برند تو را سجده سروران
اي داده سر بطاعت معبود در سجود
تربت حسين(ع)شفاء است
حال كه، روايات منقول از انبياء اولوالعزم و اوصياء، و ائمه طاهرين را در باب ميزان ثواب بر گريه بر حسين(ع) آورديم، مناسب ديدیم، كه روايتي از امام رضا(ع) درباره شفاء تربت حسين(ع) به نقل از كتاب بحارالانوار نيز بياوریم، در كتاب أمالي طوسي جلد1 صفحه 326، از قول سعد بن سعد، به نقل از حسن ابن فضال مي گويد: از امام رضا(ع) سئوال كردم، كه خوردن خاك، چه حكمي دارد؟ حضرت فرمود: خوردن هر خاكي، همچون ميته و خون، و هر آنچه هنگام ذبح، نام خدا، بر آن برده نشود، حرام است، مگر خاك قبر حسين(ع)، كه خوردن كمي از آن، شفاء هر دردي است. و در كتاب علل الشرايع صفحه 533، به حسين(ع) آمده است، كه ايشان فرمودند: خوردن خاك كوفه، همچون خوردن گوشت مردم است،
و از قول حضرت رسول(ص)آمده است، كه هر كه، خاك را بخورد، ملعون است.
از: نشريه روشنان، شماره12
برخی مداحان مقابل امام حسین هم می‌ایستند!
متن زیر بخشی از مصاحبه سایت مشرق با آیت الله فاطمی نیا است که آسیب شناسی از عزاداری های محرم به دست می دهد:
بعضی از مداحان گفته اند كه فلان كس مخالف ما است، اما من حلال نمي كنم هر مداحي كه افترا ببندد، واگذارش مي كنيم به حضرت زهرا. بنده دست مداحان را مي بوسم، اما مداحي كه مزخرفات بگويد با او مخالفم. به يك چيزي اشاره مي كنم كه به گوش اين مداح برسد و توبه كند.
بعضي از مداحان الان معتقدند كه علما دعوت نشوند، فقط مداح بيايد، فقط اكو و بلندگو باشد اصلا بعضي از اين مداحان روبروي امام حسين(ع) ايستاده اند. نمي گذارند بيان شود كه هدف امام حسين(ع) چه بوده! در همين زيارت اربعين حضرت مي فرمايد؛ خدايا امام حسين خونش را داد كه بندگان را از ناداني برهاند.
عالم بزرگي به يك مجلس آمده بود در مورد امام حسين(ع) صحبت كند يك مداحي بلندگو را بدست گرفت و حدود سه ربع مقدمه گفت. آخر صاحب خانه آمد به آن عالم جليل القدر گفت: آقاجان شرمنده شما هستم. اين بلندگو را نمي دهد! مداح بايد 10 دقيقه بخواند برود، التماس دعا. مداح كه نبايد نظر بدهد حتي بعضي مي آيند در ضمن مدحش به نظام قديم و جديد مدارس اعتراض مي كنند!
نقش نگین انگشتری اباعبدالله الحسین (ع) چه بود؟
در کتاب "زندگانی چهارده معصوم(ع)" نوشته "حسین عمارزداه" آمده است:
امام حسین(ع) دو انگشتر داشتند که نقش یکی لااله الا الّله عده للقاء الله و نقش دیگری انّ الله بالغ امره ـ حسبی الله ـ لکل اجل کتاب بود.
در نقلی دیگر نیز آمده که نقش نگين انگشتر سيدالشهداء (ع) عبارت بود از «اِن اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ» و به نقلي دو انگشتر داشت.
برنگين يكي «لاإ لهَ إ لا الله، عُدةٌ لِلِقأ الله» و بر ديگري «ان اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ» بود.(1) هر دو تعبير، گوياي روح شهادت طلب آن حضرت و مقام رضا و تسليم او به ديدار خدا و پروردگار است. (2)
روايت است كه در دست امام صادق (ع) انگشتر جدش حسين بن علي (ع) بود و برنگين آن نوشته بود: «لا اِلهَ إ لا الله عُدةٌ لِلِقأ الله»(3) و اين نيز كه توحيد، سرمايه لقاي الهي است، نشان دهنده روح خداجويي و شهادت طلبي اوست.
پی نوشت ها:
1_(سفينة البحار، ج ۱، ص ۳۷۷)
2_(فرهنگ عاشورا، صفحه ۴۵۰)
3_ (امالي صدوق، ص ۱۲۴)
آیا امام حسین (ع) در مقابل جنایات معاویه اقدامی انجام نمی‌داد؟
امام حسین (ع) در برابر بدعت‌ها و بیدادگریهاى بى شمار معاویه سکوت نمی‌کرد، بلکه او در آن شرائط پرخفقان که کسى جرات اعتراض نداشت، تا آنجا که در توان داشت، در برابر مظالم معاویه به مبارزه و مخالفت برخاست. در اینجا سه مورد از مبارزات امام حسین (ع) با حکومت معاویه را به عنوان نمونه مورد بررسى قرار مى دهیم:
۱ـ سخنرانی‌ها و نامه‌های اعتراض آمیز: در دوران ده ساله امامت امام حسین (ع)، که آن حضرت در صحنه سیاسى با معاویه روبرو بود، نامه هاى متعددى بین او و معاویه رد و بدل شده است که نشانه موضعگیرى سخت و انقلابى امام حسین (ع) در برابر معاویه است.
امام بدنبال هر جنایت و اقدام ضد اسلامى معاویه او را بشدت مورد انتقاد و اعتراض قرار مى داد. یکى از مهم‌ترین این موارد، موضوع ولیعهدى یزید بود.
مخالفت با ولیعهدی یزید
معاویه به دنبال فعالیتهاى دامنه دار خود به منظور تثبیت ولیعهدى یزید، سفرى به مدینه کرد تا از مردم مدینه، بویژه شخصیتهاى بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین (ع) قرار داشت، بیعت بگیرد. او پس از ورود به این شهر، با «حسین بن على (ع)» و «عبدالله بن عباس» دیدار کرد و طى سخنانى موضوع ولیعهدى یزید را پیش کشیده و کوشش کرد که موافقت آنان را با این موضوع جلب کند. حسین بن على (ع) در پاسخ سخنان وى با ذکر مقدمه اى چنین گفت:... تو در برترى و فضیلیت که براى خود قائلى، دچار لغزش و افراط شده اى و با تصاحب اموال عمومى مرتکب ظلم و اجحاف گشته اى. تو از پس دادن اموال مردم به صاحبانش خوددارى و بخل ورزیدى، و آنقدر آزادانه به تاخت و تاز پرداختى که از حد خود تجاوز نمودى، و چون حقوق حقداران را به آنان نپرداختى، شیطان به بهره کامل و نصیب اعلاى خود (در اغواى تو) رسید.
آنچه درباره کمالات یزید و لیاقت وى براى اداره امور امت اسلامى گفتى فهمیدم. تو یزید را چنان توصیف کردى که گویا شخصى را مى خواهى معرفى کنى که زندگى او بر مردم پوشیده است و یا از غایبى خبر مى دهى که مردم او را ندیده‌اند! و یا در این مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آورده اى! نه، یزید آنچنانکه باید خود را نشان داده و باطن خود را آشکار ساخته است. یزید را آنچنانکه هست معرفى کن! یزید جوان سگباز و کبوتر باز و بوالهوسى است که عمرش با ساز و آواز و خوشگذرانى سپرى مى شود. یزید را این گونه معرفى کن و این تلاشهاى بى ثمر را کنار بگذار! گناهانى که تاکنون درباره این امت بر دوش خود بار کرده اى بس است، کارى نکن که هنگام ملاقات پروردگار، بار گناهانت از این سنگین‌تر باشد. تو آنقدر به روش باطل و ستمگرانه خود ادامه دادى و با بیخردى مرتکب ظلم شدى که کاسه صبر مردم را لبریز نمودى، اینک دیگر مابین مرگ و تو بیش از یک چشم بر هم زدن باقى نمانده است، بدان که اعمال تو نزد پروردگار محفوظ است و باید روز رستاخیز پاسخگوى آن‌ها باشى...! (۱)
نگرانی معاویه از قیام امام حسین (ع): در‌‌ همان ایام یک سال «مروان بن حکم» که از طرف معاویه حاکم مدینه بود، به وى نوشت: عمرو بن عثمان گزارش کرده است که، «گروهى از رجال و شخصیتهاى عراق و حجاز نزد حسین بن على (ع) رفت و آمد مى کنند» و اظهار کرده است که، «اطمینان ندارد حسین قیام نکند.»
مروان در نامه خود اضافه کرد که: من در این باره تحقیق کرده‌ام، طبق اطلاعات رسیده او فعلا قصد قیام و مخالفت ندارد، ولى اطمینان ندارم که در آینده نیز چنین باشد، اینک نظر خود را در این باره بنویسید.
معاویه، پس از دریافت این گزارش، علاوه بر پاسخ نامه مروان، نامه اى نیز به این مضمون به حسین بن على (ع) نوشت:
«گزارش پاره اى از کارهاى تو به من رسیده است که اگر صحت داشته باشد من آن‌ها را شایسته تو نمى دانم. سوگند به خدا هر کس پیمان و معاهده اى ببندد، باید به آن وفادار باشد و اگر این گزارش صحت نداشته باشد، تو سزاوار‌ترین شخص براى چنین وضعى هستى. اینک مواظب خود باش و به عهد و پیمان خود وفا کن. اگر با من مخالفت کنى با مخالفت روبرو مى شوى و اگر بدى کنى بدى مى بینى، از ایجاد اختلاف میان امت بپرهیز...» (۲)
امام حسین (ع) در پاسخ او چنین نوشت:
اما بعد، نامه تو بدستم رسید، نوشته اى که خبرهایى از من به گوش تو رسیده است که به گمان تو هیچ وقت زیبنده من نبوده و تو آن‌ها را در خور شأن من نمى دانسته اى! باید بگویم تنها خدا است که انسان را به کارهاى نیک هدایت مى کند و توفیق اعمال خیر را به انسان مى دهد.
اما آنچه در باب من به گوش تو رسیده، یک مشت سخنان بى اساس است که چاپلوسان و سخن چینان تفرقه انداز و دورغ‌پرداز، از پیش خود ساخته و پرداخته‌اند. این گمراهان بیدین دروغ گفته‌اند من نه تدارک جنگى بر ضد تو دیده‌ام و نه قصد خروج بر ضد تو داشته‌ام، ولى از اینکه بر ضد تو و بر ضد دوستان ستمگر و بى دین تو، که حزب ستمگران و برادران شیطانند، قیام نکرده‌ام از خدا مى ترسم.
آیا تو قاتل «حجربن عدى» و یارانش نبودى؟ قاتل کسانى که همه، از نمازگزاران و پرستندگان خداوند بودند؛ کسانى که بدعت‌ها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه مى کردند، و کارشان امر به معروف ونهى از منکر بود. تو پس از آنکه به آنان امان دادى و سوگندهاى اکید یاد کردى که به خاطر حوادث گذشته آزارشان نکنى، برخلاف امان و سوگند خود، آنان را ظالمانه کشتى، و با این کار، بر خدا گستاخى نموه، عهد و پیمان او را سبک شمردى.
آیا تو قاتل «عمرو بن حمق»، آن مسلمان پارسا که از کثرت عبادت چهره و بدنش تکیده و فرسوده شده بود، نیستى که پس از دادن امان و بستن پیمان -پیمانى که اگر به آهوان بیابان مى دادى، از قله هاى کوه‌ها پایین مى آمدند - او را کشتى؟!
آیا تو نبودى که «زیاد» (پسر سمیه) را برادر خود خواندى و او را پسر ابوسفیان قلمداد کردى، در حالى که پیامبر فرموده است: «نوزاد به پدر ملحق مى گردد و زناکار باید سنگسار گردد»؟! (۳)
اى کاش جریان به همینجا خاتمه مى یافت، اما چنین نبود، بلکه پسر سمیه را پس از برادر خواندگى، بر ملت مسلمان مسلط ساختى و او نیز با اتکا به قدرت تو مسلمان‌ها را کشت، دست‌ها و پا‌هایشان را قطع کرد، و بر شاخه هاى نخل به دار آویخت! اى معاویه تو عرصه را چنان بر مسلمانان تنگ ساختى که گویى تو از این امت، و این امت از تو نبوده‌اند!
آیا تو قاتل «حضرمى» نیستى که جرم او این بود که همین زیاد به تو اطلاع داد که «وى پیرو دین على است»، در حالى که دین على‌‌ همان دین پسر عمویش پیامبر (ص) است و بنام‌‌ همان دین است که اکنون تو بر اریکه حکومت و قدرت تکیه زده اى! و اگر این دین نبود، تو و پدرانت هنوز در جاهلیت به سر مى بردید و بزرگ‌ترین شرف و فضیلت شما، رنج و مشقت دو سفر زمستانى و تابستانى به یمن و شام بود، ولى خداوند در پرتو رهبرى ما خاندان، شما را از این زندگى نکبتبار نجات بخشید.
اى معاویه! یکى از سخنان تو این بود که در میان این امت ایجاد اختلاف و فتنه نکنم. من هیچ فتنه اى بزرگ‌تر و مهم‌تر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم! دیگر از سخنان تو این بود که مواظب رفتار و دین خود، و امت محمد (ص) باشم. من (وقتى به وظیفه خود مى اندیشم و به دین خود و امت محمد (ص) نظر مى افکنم) وظیفه اى بزرگ‌تر از این نمى دانم که با تو بجنگم، و این جنگ، جهاد در راه خدا خواهد بود، و اگر (به خاطر یک رشته عذر‌ها) از قیام بر ضد تو خوددارى کنم از خدا طلب آمرزش مى کنم (چون ممکن است آن عذر‌ها در پیشگاه خدا پذیرفته نباشد) و از خدا مى خواهم مرا به آنچه موجب رضا و خشنودى اوست، ارشاد و هدایت کند.
اى معاویه! دیگر از سخنان تو این بود که: اگر من به تو بدى کنم، با من بدى خواهى کرد و اگر با تو دشمنى کنم دشمنى خواهى نمود. باید بگویم: در این جهان نیکان و صالحان همواره با دشمنى بدکاران روبرو بوده‌اند، و من امیدوارم دشمنى تو زیانى به من نرساند و زیان بداندیشیهاى تو بیش از همه متوجه خودت گردد و اعمال تو را نابود سازد، پس هر قدر مى توانى دشمنى کن!.
اى معاویه! از خدا بترس و بدان که گناهان کوچک و بزرگت همه در پرونده خدایى ثبت شده است. این را نیز بدان که خدا جنایات تو را که به صرف ظن و گمان مردم را مى کشى، و به محض اتهام، آنان را به حکومت رسانده اى، هرگز به دست فراموشى نخواهد سپرد.
تو با این کار، خود را به هلاکت افکندى، دین خود را تباه ساختى، و حقوق ملت را پایمال کردى، والسلام. (۴)
۲ـ سخنرانی کوبنده و افشاگرانه در کنگره عظیم حج:
یک (یا دو سال) پیش از مرگ معاویه که فشار و تضییقات نسبت به شیعیان از طرف حکومت وى به اوج شدت رسیده بود، امام حسین (ع) به حج مشرف شد و در حالى که «عبدالله بن عباس» و «عبدالله بن جعفر» آن حضرت را همراهى مى کردند، از «صحابه» و «تابعین» و بزرگان آن روز جامعه اسلامى که به پاکى و صلاح شهرت داشتند، و نیز عموم بنى هاشم خواست که در چادر او واقع در «منى» اجتماع کنند. بالغ بر هفتصد نفر از تابعین و دویست نفر از صحابه در چادر آن حضرت گرد آمدند. آنگاه امام بپاخاست و سخنانى به این شرح ایراد کرد:
«دیدید که این مرد زورگو و ستمگر با ما و شیعیان ما چه کرد؟ من در اینجا مطالبى را با شما در میان مى گذارم، اگر درست بود، تصدیق، و اگر دروغ بود، تکذیب کنید. سخنان مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید؛ وقتى که به شهر‌ها و میان قبائل خود برگشتید، با افراد مورد اعتماد و اطمینان در میان بگذارید و آنان را به رهبرى ما دعوت کنید، زیرا مى ترسم این موضوع (رهبرى امت توسط اهل بیت) به دست فراموشى سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد.»
امام سپس فضیلت‌ها و سوابق درخشان پدرش امیر مومنان (ع) و خاندان امامت را برشمرد و بدعت‌ها و جنایت‌ها و اعمال ضد اسلامى معاویه را تشریح کرد (۵) و بدین وسیله یک حرکت عظیم تبلیغى را بر ضد حکومت پلید معاویه پدید آورد و زمینه را براى قیام فراهم ساخت.
۳ـ ضبط اموال دولتی: در‌‌ همان ایام کاروانى از یمن که حامل مقدارى از بیت المال بود، از طریق مدینه، رهسپار دمشق بود. امام حسین (ع) با اطلاع از این موضوع، آن را ضبط کرد و در میان مستمندان بنى هاشم و دیگران تقسیم کرد و نامه اى بدین شرح به معاویه نوشت: «کاروانى از یمن از اینجا عبور مى کرد که حامل اموال و پارچه‌ها و عطریاتى براى تو بود تا آن‌ها را به خزانه دمشت سرازیر کنى و به خویشانت که تاکنون شکم‌ها و جیبهاى خود را از بیت المال پر کرده‌اند، ببخشى، من نیاز به آن اموال داشتم، و آن‌ها را ضبط کردم، والسلام»! معاویه از این اقدام سخت ناراحت شد و نامه تندى به امام نوشت. (۶)
بى شک این اقدام امام حسین (ع) یک گام آشکار در جهت نامشروع معرفى نمودن حکومت معاویه و مخالفت صریح با وى به شمار مى رفت، و در آن شرائط هیچ کس جز آن حضرت، جرات چنین کارى را نداشت. (۷)
(۱). ابن قتیبه دینورى، الامامه السیاسه، ط ۳، قاهره، مکتبه مصطفى البابى الحلبى، ۱۳۸۲ ه «. ق، ج ۱، ص ۱۸۴.
(۲). محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشّی)، تصحیح و تعلیق: حسن المصطفوى، مشهد، دانشگاه مشهد، ص ۴۸.
(۳). الولد للفراش و للعاهر الحجر.
(۴). ابن قتیبه دینورى،‌‌ همان کتاب، ج ۱، ص. ۱۸۰ این نامه با اختلاف در الفاظ، در بحارالانوار (تهران، مکتبه الاسلامیه، ۱۳۹۳ ه». ق) ج ۴۴، ص ۲۱۲ به بعد - احتجاج طبرسى (نجف، المطبعه المرتضویه)
ج ۲، ص ۱۶۱ - اختیار معرفه الرجال (تصحیح و تعلیق: حسن المصطفوى، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه «. ق) ص ۴۸ آمده است، ولى ما در ترجمه، عبارت الامامه و السیاسه را در نظر گرفتیم.
(۵). کتاب سلیم بن قیس الکوفى، قم، داراکتب الاسلامیه، ص ۲۰۶ - طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ص ۱۶۱ - علامه امینى، عبدالحسین، الغدیر، ط ۴، بیروت، درالکتاب العربى، ۱۳۹۷ ه». ق، ج ۱، ص ۱۹۸.
(۶). شریف القرشى، باقر، حیاه الامام الحسین بن على، قم، مکتبه الداورى، ج ۲، ص ۲۳۱ (به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید.)
(۷). گرد آوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، ص ۱۵۱.
از سایت الله مکارم شیرازی
صوت نوحه دو دمه‌ای با نوای سیدمهدی میرداماد
صوت نوای محمود کریمی در عزای فرزند امام مجتبی علیه السلام
صوت روضه حزن انگیز سیدمجید بنی‌فاطمه در عزای حضرت عبدالله (علیه السلام)
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

تازه های سایت