سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصتها میتواند به یک فصل جدید در زندگیمان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز پانزدهم :.
اللهم ارزقني فيه طاعه الخاشعين و اشرح فيه صدري بانابه المخبتين بامانک يا امان الخائفين "خدايا در اين روز طاعت بندگان خاشع و خاضع خود را نصيب من گردان و شرح صدر مردان فروتن و خداترس را به من عطا فرما به حق امان بخشي خود اي ايمني دلهاي ترسان
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
چه مانعی نمیگذارد به کرم خداوند راه بیابیم؟
"وَ أنْتَ الفاعِلُ لِما تَشآء تُعَذِّبُ مَنْ تَشآء بِمَا تَشآء كِیفَ تَشآء وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِمَا تَشآءُ كَیْفَ تَشآء." هر كاری را كه بخواهی انجام دهی و هیچ قدرتی نیست كه جلوی تو را بگیرد. چون هرچه در جهان امكان هست مصنوع توست. و هرگز مصنوع بر صانع خود حاكم نیست. "وَ لا تُسألُ عَنْ فِعْلِكَ وَ لا تُنازَعُ فِی مُلْكِكَ وَ لا تُشارَكُ فِی اَمْرِكَ وَ لا تُضآدُّ فِی حُكْمِكَ وَ لا یَعْتَرضُ عَلَیْكَ اَحَدٌ وَ لا یَعْتَرِضُ عَلَیْكَ اَحَدٌ فِی تَدْبیرِكَ لَكَ الخَلْقُ وَ الأمْر تَبارَكَ اللهُ رَبُّ العالَمِین." عرض میكند: خدایا! تو از فعلات مسئول نیستی. برابر آیه سوره مباركه انبیاء كه فرمود: لا یُسئَلُ عَمَا یَفْعَلُون وَ مَا یُسئَلُون. (1) سئوال گاهی در محور علل مادّی یا سُوری است. سئوال میكنند: آیا فلان چیز از چی ساخته شد یا چگونه ساخته شد. ذات أقدس إله چون بدون الگو جهان را آفرید و حكیمانه هم آفرید نمیتوان سئوال كرد كه از كدام مادّه عالم را آفرید. برای این كه مادّهای در كار نبود و همه جزء مُنشئآت اویند. صورت از پیش ساختهای هم نبود تا خدا كارش را برابر آن صورت بسازد، زیرا خدا فاطر است و
بلیغ و بَدیع. و نوآور است و مورد سئوال هم قرار نمیگیرد. یعنی بازخواست هم نمیشود. زیرا آن قانونی كه برابر آن قانون كسی بخواهد خدا را بازخواست كند، آن قانون هم ممكن است و مخلوق خداست. و هرگز مخلوق بر خالق حاكم نیست. و هرگز نمیتوان خدا را زیر سئوال برد. چون او كارهایش عین حكمت است، هرگز گزاف و جَزاف در حریم كار او و در قلمرو صُنع و خلقت او راه ندارد تا كسی بتواند بكند. جای سئوال نیست. در حقیقت سالبه به انتفاع موضوع است. اگر كسی بخواهد از جهت مبداء فاعلی و غائی سئوال كند، خدا كه فاعل همه اهداف است، دیگر نه مبداء فاعلی فائق دارد، نه مبداء غائی فائق، لذا لا یُسْئَلُ عَنْ مَا یَفْعَل. و مردماند كه مورد سئوال قرار میگیرند. وَ هُمْ یُسْئَلُون . و هیچ كسی حقّ اعتراض ندارد برای این كه همه برابر حكمت او آفریده شدند. لَكَ الخَلْقُ وَ الأمْر.( اَمر) گرچه گاهی در قبال خلق است، به معنای عالَم امر استعمال میشود، ولی در اینگونه از موارد معنای جامع را دارد. یعنی هم عالَم امر در اختیار خداست مثل عالَم خلق، هم تدبیر عالم امر و خلق در اختیار خداست. لَكَ الخَلْق وَ لَكَ الأمْر . ( اَمر) یعنی تدبیر و اراده . همان طوری كه
اصل آفرینش در اختیار ذات أقدس إله است، تدبیر امور مخلوقات هم در اختیار خداست. او كه منزّه از ضدّ است، مُبرّای از شریك است، منزّه از جَزاف و گزاف است دلیلی ندارد كه كسی به او اعتراض بكند. اصلاً او اعتراض پذیر نیست. چون این چنین است اگر كسی را براند برابر با حكمت میداند. لذا در این دعا امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! من آن معرفتی كه درباره تو دارم اگر یك بار یا ده بار مرا برانی، باز دوباره برمیگردم . برای این كه آن علل و عوامل نیایش و دعا همچنان پیش من هست. یعنی 1- انسان محتاج است ، 2- خود قدرت ندارد نیازهای خود را برطرف كند، 3- غیر خدا توانمند نیست، مشكلات انسان را برآورده كن، 4- تنها مبدائی كه توان حلّ نیاز انسان را دارد خداست، 5- خدا هم كارهایش برابر با حكمت است، 6- دلیلی ندارد كه من ناامید بشوم و دعا نكنم و نخوانم و نخواهم یا به غیر خدا تكیه كنم . در بخشی از دعاهای امام سجاد سلام الله علیه آمده است كه: یا مَنْ لا تُغَیِّرُ حِكْمَتَهُ الوَسائِل. یا مَنْ لا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الوَسائِل. یعنی پروردگارا ! تو كارهای حكیمانه انجام میدهی. حتّی دعا كه یكی از بهترین وسائل است بخواهد در تو اثر بكند كه
مسیر حركت را عِوض كنی، این چنین نیست . هیچ وسیلهای توان آن را ندارد كه حكمت خدا را تغییر، تبدیل و مانند آن ایجاد كند. حكمت خدا با هیچ وسیلهای تغییرپذیر نیست . بنابراین كارهای او متن حكمت است. از این جهت كه متن حكمت است دلیلی ندارد كه من ناامید بشوم . آن گاه عرض میكند: یا رَبِّ هذَا مَقامُ مَنْ لاذِبِكَ وَاسْتَجارُ بِكَرَمِكَ وَ ألِفِ إحسانِكَ وَ نِعَمِكْ . من در یك منزلتی هستم كه هیچ پناهگاهی غیر از شما ندارم . فهمیدم كه مَلاذ و مَلجاء شمائی و مَلاذ و مَلجاء هم شمائی . جود و كَرم شما هم طوری نیست كه در تنگنا قرار بگیرد . عفو تو در مدار بسته ای نیست . فضل تو محدود نیست . رحمت تو محدود نیست . رحمت تو كم نمیشود من تنها تكیهگاه قصور ما صَفح قدیم و گذشت سابقهدار شماست. و فضل عظیم و رحمت بیانتهای شماست. ما با چنین گمانی به درگاه شما آمدیم . ما را با خبر كنید؛ اَفَتُراكَ یعنی اَخْبِرنا یا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونُنا . ما با این گمان آمدیم . شما هم كه فرمودی: أنَا إنَّ ظَنِّ عَبْدِیَ المُؤمِنِ بِی. من نزد گمان بندهام هستم و گمان ما در این است كه شما ردّ نمیكنی. آیا مایه خَیْبَت آمال ما میشوی ؟ هرگز
این چنین نیست . كَلّا . گمان ما این نیست كه ما را ترك بكنی. طمع ما هم این نیست كه شما انجام نگرفته ما را بیرون بكنی. "إنَّ لَنَا فِیكَ أمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً أنَّ لَنَا فِیكَ رَجآءَ عَظِیمَاً عَصَیْناكَ وَ نَحْنُ نَرْجُوا أنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوناكَ وَ نَحْنُ نَرْجُوا أنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا فَحَقّق رَجآءَ نا مَولانا." پروردگارا! ما یك مانعی داریم كه نمیگذارد به كرم تو راه پیدا كنیم و آن گناه است. خوب آن مانع را اوّل برطرف كن. گناهان را ببخش. ما یك تیرگی و تباهی در نهانمان داریم كه نمیگذارد به حرم اَمن تو بار یابیم. خوب آن تیرگی را به صفا مُبدّل كن. آن شرطی كه مفقود است حاصل كن. آن مانعی كه موجود است برطرف كن تا ما لائق بار یافتن بارگاه كرمات را كَرَمت بشویم . إنْ شآءَ الله غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرِكاتُه پینوشت: 1. سوره انبیاء / آیه 23
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
دعا کنیم که توفیق حال دعا را پیدا کنیم
اگر شرایط دعا جمع باشد، استجابت دعا حتمی خواهد بود. البته استجابت به این معنا نیست که تا دعا کردیم فوراً نتیجه اش را ببینیم؛ مانند ماجرای سید بن طاووس رحمه اله که در حرم حضرت امیر (ع) دربارهی فرماندار ظالمی نفرین کرد و همان جا استجابت دعایش را فهمید و فرمود: سه روز دیگر از بین میرود. بلکه گاهی استجابت بعد از دعای خاص خالص و مخلص میشود که جز اخیر علت تامه است. ما باید دعا کنیم تا توفیق حال دعا را پیدا کنیم.
.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیتالله مکارم شیرازی :.
آیات 53 تا 57 سوره مبارکه اسراء
53وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلاْ ِنْسانِ عَدُوّاً مُبِیناً 54رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً 55وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الاْ َرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْض وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً 56قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلاً 57أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً ترجمه: 53 ـ به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین باشد»! چرا که شیطان، میان آنها فتنه و فساد مى کند; همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است! 54 ـ پروردگار شما، از (نیّات و اعمال) شما آگاه تر است; اگر بخواهد، شما را مشمول رحمت خود مى سازد; و اگر بخواهد، مجازات مى کند; و ما تو را به عنوان مأمور بر آنان نفرستاده ایم (که
آنان را مجبور به ایمان کنى)»! 55 ـ پروردگار تو، از حال همه کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، آگاه تر است; و ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم; و به داود، زبور بخشیدیم. 56 ـ بگو: «کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مى پندارید، بخوانید! آنها نه نمى توانند مشکلى را از شما بر طرف سازند، و نه تغییرى در آن ایجاد کنند». 57 ـ کسانى را که آنان مى خوانند، خودشان وسیله اى (براى تقرّب) به پروردگارشان مى جویند، وسیله اى هر چه نزدیک تر; و به رحمت او امیدوارند; و از عذاب او مى ترسند; چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است!
تفسیر
برخورد منطقى با همه مخالفان از آنجا که در آیات پیشین، سخن از مبدأ و معاد و دلائلى بر این دو مسأله مهم اعتقادى در میان بود، در آیات مورد بحث، روش گفتگو و استدلال با مخالفان ـ مخصوصاً مشرکان ـ را مى آموزد; چرا که مکتب، هر قدر عالى باشد و منطق قوى و نیرومند، اگر با روش صحیح بحث و مجادله توأم نگردد، و به جاى لطف و محبت، خشونت بر آن حاکم شود، بى اثر خواهد بود. لذا در نخستین آیه، مى گوید: «به بندگان من بگو، سخنى را بگویند، که: بهترین باشد» (وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ). بهترین از نظر محتوا، بهترین از نظر طرز بیان، و بهترین از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقى و روش هاى انسانى . «چرا که اگر قول احسن را ترک گویند، و به خشونت در کلام و مخاصمه و لجاج برخیزند، شیطان در میان آنها فساد و فتنه مى کند» (إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ). و فراموش نکنید، شیطان در کمین نشسته و بى کار نیست «زیرا شیطان از آغاز، دشمن آشکارى براى انسان بوده است» (إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلاْ ِنْسانِ عَدُوّاً مُبِیناً). در این که: منظور از «عِباد» در این آیه کیانند؟ دو عقیده متفاوت در میان مفسران وجود دارد که: هر
یک با قرائنى تأیید مى شود: 1 ـ منظور: بندگان مشرکند، گر چه آنها راه خطا را پیش گرفته اند، اما خداوند براى تحریک عواطف انسانى آنها، با تعبیر «عِبادِى» (بندگانم) از آنها یاد کرده، و آنان را دعوت مى کند که: به سراغ «أَحْسَن» یعنى کلمه توحید و نفى شرک، بروند و مراقب وسوسه هاى شیطان باشند. و به این ترتیب، هدف از بیان این آیات، بعد از ذکر دلائل توحید و معاد، نفوذ در دل مشرکان است تا آنها که آمادگى دارند، بیدار شوند و به راه آیند. آیات بعد، ـ چنان که خواهد آمد ـ نیز متناسب با این معنى است. مکّى بودن این سوره، با توجه به این که: در آن زمان حکم جهاد نازل نشده بود، و تنها راه مبارزه، مبارزه منطقى بود نیز، این معنى را تأیید مى کند. 2 ـ اشاره به مؤمنان است، و روش بحث با دشمنان را به آنها مى آموزد; چرا که گاهى مؤمنان تازه کار، طبق روشى که از پیش داشتند با هر کس که در عقیده با آنها مخالف بود، به خشونت مى پرداختند، و آنها را صریحاً اهل جهنم و عذاب و شقى و گمراه، مى خواندند، و خود را اهل نجات، و این سبب مى شد: مخالفان، یک حالت منفى در برابر دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خود بگیرند. از این گذشته، تعبیرات توهین آمیز
مخالفان، نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بعضى از آنها در آیات پیشین گذشت، مانند مسحور، مجنون، کاهن، شاعر، گاهى سبب مى شد که مؤمنان عنان اختیار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در یک مشاجره لفظى خشن برخیزند، و هر چه مى خواهند بگویند. «قرآن»، مؤمنان را از این کار باز مى دارد و دعوت به نرمش و لطافت در بیان و انتخاب بهترین کلمات را مى کند، تا از فساد شیطان بپرهیزند. البته، کلمه «بَیْنَهُمْ» (در میان آنها) طبق این تفسیر، مفهومش این است که: شیطان، سعى مى کند، میان مؤمنان و مخالفانشان فساد کند و یا سعى مى کند در دل هاى مؤمنان به طرز مرموزى نفوذ کند، و آنها را به فساد و افساد دعوت نماید (زیرا «یَنْزَغُ» از ماده «نزغ» به معنى ورود در کارى به نیت افساد است). ولى، با توجه به مجموع قرائن، تفسیر دوم با ظاهر آیه سازگارتر است چرا که در قرآن کلمه «عِبادِى» معمولاً براى مؤمنان ذکر مى شود. علاوه بر این، در شأن نزولى که بعضى از مفسران، نقل کرده اند، مى خوانیم: مشرکان در «مکّه» یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آزار مى کردند، هنگامى که آنها در فشار قرار مى گرفتند، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اصرار مى کردند که
به ما اجازه جهاد بده (یا اجازه خشونت در سخن و مبارزه به مثل) پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: هنوز چنین دستورهائى به من داده نشده است، در این هنگام آیات فوق نازل گشت (و به آنها دستور داد تنها به مبارزه منطقى ادامه دهند).(1) * * * آیه بعد، اضافه مى کند: «پروردگار شما از حال شما آگاه تر است، اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خویش قرار مى دهد، و اگر بخواهد مجازاتتان خواهد کرد» (رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ). در ارتباط با دو تفسیر آیه قبل، این آیه نیز تاب دو تفسیر دارد: نخست این که: اى مشرکان و اى افراد بى ایمان، خداى شما هم رحمت واسعه دارد، و هم مجازات دردناک، و شما را شایسته هر یک ببیند، مشمول آن مى سازد، چه بهتر که دست به دامن رحمت واسعه او بزنید و از عذابش بپرهیزید. اما طبق تفسیر دوم، مفهومش چنین است: گمان نکنید که شما مؤمنان، تنها اهل نجاتید و دیگران اهل دوزخند، خدا از اعمال شما و دل هاى شما آگاه تر است، اگر بخواهد به خاطر گناهانتان شما را مجازات مى کند و اگر بخواهد مشمول رحمت مى سازد، کمى به حال خود بیندیشید و درباره خود و دیگران عادلانه تر قضاوت
کنید. به هر حال، در پایان آیه، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، و به عنوان دلدارى و پیشگیرى از ناراحتى فوق العاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) از عدم ایمان مشرکان، مى فرماید: «ما تو را وکیل بر آنها نساخته ایم که ملزم باشى حتماً آنها ایمان بیاورند» (وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً). وظیفه تو ابلاغ آشکار و دعوت مجدّانه به سوى حق است، اگر ایمان آوردند چه بهتر، و گرنه زیانى به تو نخواهد رسید، تو وظیفه خود را انجام داده اى! گر چه، مخاطب در این جمله شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى بعید نیست ـ مانند بسیارى دیگر از خطاب هاى قرآن ـ هدف همه مؤمنان باشند، در این صورت، قرینه دیگرى خواهد بود بر تفسیر دوم; چرا که قرآن مى گوید: وظیفه شما مسلمین دعوت به حق است، خواه ایمان بیاورند یا نه، بنابراین، جوش و خروش بى حدّ، که موجب توسل به خشونت در سخن، و هتاکى و توهین شود، دلیلى ندارد. * * * آیه بعد، سخن را از این فراتر برده مى گوید: خدا تنها آگاه از حال شما نیست بلکه: «پروردگارت نسبت به حال همه کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، از همه آگاه تر است» (وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الاْ
َرْضِ). آنگاه اضافه مى کند: «ما بعضى از پیامبران را بر بعض دیگرى فضیلت بخشیدیم و به داود کتاب زبور دادیم» (وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْض وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً). این جمله، در حقیقت پاسخ به یکى از ایرادات مشرکان است، که: با تعبیر تحقیرآمیزى، مى گفتند: آیا خداوند شخص دیگرى را نداشت که محمّد یتیم را به نبوت انتخاب کرد؟ وانگهى چه شد که: او سرآمد همه پیامبران و خاتم آنها شد؟! قرآن مى گوید: این جاى تعجب نیست، خداوند از ارزش انسانى هر کس آگاه است، و پیامبران خود را از میان همین توده مردم برگزیده، و بعضى را بر بعضى فضیلت و برترى داده، یکى را به عنوان «خلیل اللّهى» مفتخر ساخت، دیگرى را «کلیم اللّه»، و سومى را «روح اللّه» قرار داد، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را به عنوان «حبیب اللّه» برگزید و خلاصه، بعضى را بر بعضى فضیلت بخشید، طبق موازینى که خودش مى داند و حکمتش اقتضاء مى کند. و اما این که: چرا از میان همه پیامبران، سخن از «داود» و «زبور» به میان آمده، ممکن است به خاطر جهات زیر باشد: 1 ـ زبور داود، از میان کتب پیامبران، این ویژگى را دارد که: تمام آن مناجات، نیایش و اندرز است و با
قول احسن و گفتار نیکو که، در آیات قبل به آن دستور داده شد از همه متناسب تر مى باشد. 2 ـ در زبور داود، خبر از حکومت صالحان و نیکان داده شده، هر چند ظاهراً مردمى تهى دست و فقیر و یتیم باشند.(2) و این با دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان راستین که غالباً در زمره تهى دستان بودند، کاملاً هماهنگ است، و پاسخى است به ایراد مشرکان. 3 ـ با این که داود، داراى حکومت عظیم و کشور پهناورى بود، خداوند این را افتخار او قرار نمى دهد، بلکه کتاب «زبور» را افتخار او مى شمرد، تا مشرکان بدانند عظمت یک انسان، به مال و ثروت، داشتن قدرت و حکومت ظاهرى نیست و یتیم و بى مال بودن، دلیلى بر تحقیر نخواهد شد. 4 ـ بعضى از یهود، مى گفتند: بعد از موسى نزول کتاب دیگرى ممکن نیست، قرآن به آنها پاسخ مى گوید: ما به داود «زبور» دادیم، چرا شما از نزول قرآن تعجب مى کنید؟ (البته کتاب داود کتاب احکام نبود بلکه کتاب اخلاق بود، ولى هر چه بود، بعد از «تورات» و از طرف خداوند نازل شده بود). به هر حال، هیچ مانعى ندارد که تمام جهات چهارگانه فوق، دلیل بر انتخاب «داود» و «زبور» در این جمله از میان همه پیامبران و همه کتب آسمانى باشد. * * * در آیه بعد،
باز سخن از مشرکان است و در تعقیب بحث هاى گذشته به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «به آنها بگو معبودهائى را که غیر خدا شایسته پرستش مى پندارید بخوانید، آنها نه قدرت دارند مشکلات و گرفتارى ها را از شما بر طرف سازند و نه دگرگونى در آن ایجاد کنند» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلاً). در حقیقت، این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، منطق و عقیده مشرکان را از این راه ابطال مى کند که، پرستش و عبادت آلهه، یا به خاطر جلب منفعت است، یا دفع زیان، در حالى که اینها قدرتى از خود ندارند که، مشکلى را بر طرف سازند، و نه حتى مشکلى را جابه جا کنند، یعنى از درجه شدیدتر لااقل به درجه خفیف تر، تنزل دهند که معلوم شود، آنها از خود قدرتى دارند. بنابراین، ذکر جمله «وَ لا تَحْوِیلاً» بعد از «فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ»، اشاره به این است که: آنها نه توانائى بر تأثیر کامل در بر طرف ساختن مشکلات دارند، و نه تأثیر ناقص در دگرگونى آنها. «زَعَمْتُمْ» از ماده «زعم»، معمولاً به پندار نادرست گفته مى شود، لذا از «ابن عباس» نقل شده: هر جا کلمه «زعم» در قرآن
به کار رفته، به معنى دروغ و کذب (و عقیده بى اساس) است. «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: الزَّعْمُ حِکایِةُ قَوْل یَکُونُ مَظِنَّةً لِلْکِذْبِ...: «زعم به معنى نقل سخن (یا عقیده) اى است که احتمال دروغ در آن مى رود، لذا در تمام مواردى که در قرآن به کار رفته در مورد مذمت و نکوهش است». کلمه «کَشْفَ» در اصل، به معنى کنار زدن پرده یا لباس و مانند آن از روى چیزى است، و اگر این تعبیر، (کشف ضرّ) در مورد بر طرف ساختن غم و اندوه و بیمارى و ناراحتى نیز اطلاق مى شود، به خاطر آن است که گوئى غم و اندوه و بیمارى همچون پرده اى بر چهره جان و تن انسان مى افتند، چهره حقیقى را که سلامت و آسایش و آرامش است، مى پوشاند، به همین جهت، بر طرف ساختن این اندوه و ناراحتى به عنوان «کشف ضرّ» تلقى مى شود. توجه به این نکته نیز لازم است که: تعبیر به «الَّذِیْنَ» در این آیه، بیانگر آن است که منظور، همه معبودهاى غیر اللّه نیست، بلکه، معبودهائى همچون فرشتگان و حضرت «مسیح»(علیه السلام) و مانند آنها است (زیرا «الَّذِیْنَ» معمولاً در جمع عاقل استعمال مى شود). * * * آیه بعد، در حقیقت دلیلى است براى آنچه در آیه قبل، گفته شد، این آیه مى گوید: مى
دانید چرا آنها قادر نیستند مشکلى را از دوش شما، بدون اذن پروردگار بردارند، براى این که: خودشان براى حل مشکلات به در خانه خدا مى روند، خودشان سعى دارند به ذات پاک او تقرب جویند، و هر چه مى خواهند از او بخواهند: «آنها کسانى هستند که خدا را مى خوانند و براى تقرّب به او به اطاعتش متوسّل مى شوند» (أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ). «و نزدیک ترین وسیله را مى طلبند» (أَیُّهُمْ أَقْرَبُ). «و به رحمت او امیدوارند» (وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ). «و از عذاب او مى ترسند» (وَ یَخافُونَ عَذابَهُ). «چرا که عذاب پروردگارت چنان شدید است که همه از آن پرهیز و وحشت دارند» (إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً). در تفسیر جمله «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ» مفسران بزرگ اسلام، تفسیرهاى گوناگونى دارند: جمعى مى گویند: این جمله، اشاره به آن است که: هر یک از این اولیاء پروردگار، از فرشتگان و پیامبرانى که معبود واقع شده اند، هر کدام به خدا نزدیک ترند به درگاه او بیشتر مى روند. بنابراین، آنها از خود چیزى ندارند هر چه دارند از خدا است و هر چه مقامشان بالا رود طاعت و بندگیشان فزون تر مى شود.(3) بعضى دیگر معتقدند:
مفهوم جمله چنین است: آنها مى کوشند که هر یک در تقرب پروردگار بر دیگرى سبقت جویند، گوئى در مسیر اطاعت پروردگار، و قرب به ذات پاک او در یک مسابقه معنوى شرکت جسته اند، که هر یک مى کوشد در این میدان، بر دیگرى تقدم یابد، آیا کسانى که چنین هستند مى توانند معبود، واقع شوند و استقلال داشته باشند؟.(4) اما این تفسیر، که آنها به هر وسیله اى که نزدیک تر است به خدا تقرّب مى جویند احتمال بسیار بعیدى است; زیرا ضمیر «هُمْ» در «أَیُّهُم» که معمولاً براى جمع مذکر است، با این معنى سازگار نیست، بلکه باید «أَیُّها» باشد.(5) * * * «وسیله» چیست؟ این کلمه، در دو مورد از قرآن مجید به کار رفته، یکى در اینجا و دیگرى در آیه 35 سوره «مائده» و همان گونه که در ذیل آیه 35 سوره «مائده» گفته ایم: «وسیله» به معنى «تقرّب جستن» و یا چیزى است که باعث تقرب مى شود (و یا نتیجه اى که از تقرب حاصل مى گردد). و به این ترتیب، «وسیله» مفهوم بسیار وسیعى دارد که هر کار نیک و شایسته اى را شامل مى شود، و هر صفت برجسته، در مفهوم آن درج است; چرا که همه اینها موجب قرب پروردگار است. در جمله هاى بسیار پر مغزى، که از على(علیه السلام) در خطبه 110 «نهج البلاغه»
نقل شده، مى خوانیم: «بهترین وسیله اى که بندگان با آن به درگاه خدا تقرب مى جویند، ایمان به خدا، برپا داشتن نماز، اداء زکات، روزه ماه رمضان، حج و عمره، صله رحم، انفاق و بخشش در راه خدا در نهان و آشکار، و تمام اعمال نیکى است که انسان را از سقوط و پستى نجات مى دهد».(6) همچنین شفاعت پیامبران و بندگان صالح خدا و مقربان درگاه او ـ که طبق صریح آیات قرآن در پیشگاه او پذیرفته مى شود ـ نیز یکى از وسائل تقرب به او است. اشتباه نشود، منظور از توسل به مقربان درگاه پروردگار این نیست که: انسان چیزى را از پیامبر یا امام، مستقلاً تقاضا کند و یا حلّ مشکلى را از او بخواهد، بلکه، هدف آن است که: خود را در خط آنان قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى آنها شود و خدا را به مقام آنان بخواند، تا خدا اجازه شفاعت در مورد آنان بدهد.(7) * * * 1 ـ تفسیر «مجمع البیان» و تفسیر «قرطبى»، ذیل آیات مورد بحث. 2 ـ در کتاب «مزامیر داود» (زبور) که امروز در دست ما است، در «مزمور» 37 چنین مى خوانیم: «...زیرا که شریران منقطع خواهند شد، اما متوکّلان به خداوند وارث زمین خواهند شد، هان! بعد از مدتى شریر نخواهد بود در مکانش تأمل خواهى کرد و نخواهد بود، اما
حکیمان (صالحان) وارث زمین خواهند شد. در همان «مزمور» در جملات 22 و 29 نیز تعبیراتى کاملاً شبیه همین تعبیر آمده است. این همان چیزى است که در قرآن مجید در آیه 105 سوره «انبیاء» مى فرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ». 3 ـ مطابق این تفسیر، «أَیُهُم» بدل از ضمیر «یَبْتَغُونَ» مى باشد، یا مبتدا براى محذوفى است، و در تقدیر چنین بوده: «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ هُوَ أَکْثَرُ دُعاءً وَ ابْتِغاءً لِلْوَسِیْلَةِ». 4 ـ در این صورت، «أَیُّهُم» از نظر ترکیب نحوى، فقط مى تواند بدل از ضمیر «یَبْتَغُون» بوده باشد. 5 ـ گذشته از این «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ» به صورت مبتدا و خبر است در حالى که طبق این معنى باید به صورت مفعولى یا بدل از مفعول به کار رود. 6 ـ تلخیص از خطبه 110 «نهج البلاغه». 7 ـ براى توضیح بیشتر به جلد چهارم تفسیر «نمونه»، صفحه 363 به بعد مراجعه شود.
.: نوای ضیافت :.
مداحی محمود کریمی در میلاد امام مجتبی (علیه السلام)
دانلود
.: ترتیل جزء پانزدهم قرآن کریم با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی
دیدگاه تان را بنویسید