خیانت طلبکاران گستاخ!

کد خبر: 268966

حسین قدیانی : 1- با یک اختلاف فاحش ۱۱ میلیونی، همین‌ ۴ سال پیش انتخابات ریاست‌جمهوری را بردیم اما هنوز لبخند سرور بر لب اکثریت جاری نشده بود که نامزدهای بازنده دست به فتنه زدند، تهمت تقلب زدند، لگد بر دموکراسی زدند… ما برده بودیم اما سوت و کفش را عده‌ای دیگر زدند، آن‌هم در روز عاشورا. ما چه ۲ خرداد، چه ۲۴ خرداد نشان دادیم قواعد دموکراسی را بیشتر از داعیه‌دارانش رعایت می‌کنیم، لیکن از ما مظلوم‌تر، نظام مقتدر جمهوری اسلامی است؛ جمهوری مظلوم اسلامی! اختلاف فاحش ۱۱ میلیونی کجا، اختلاف میلیمتری ۲۵۰ هزار نفری کجا؟! فقط ۷ دهم درصد!! ما اما باز هم به منتخب ملت تبریک گفتیم. دم اصولگرایان گرم که جنبه برد و باخت دارند و وقتی می‌بازند، ادعای تقلب نمی‌کنند! اینکه حالا ۷ دهم درصد است، اگر فقط و فقط یک رای بالاتر، حکم به ریاست‌جمهوری روحانی می‌داد، ما باز هم تمکین می‌کردیم به قاعده بازی. جمهوری اسلامی در سوم تیر و ۲۲ خرداد هم دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد اما همین آقای هاشمی، نه حرمت نظام را نگه داشت، نه احترام به رای اکثریت گذاشت. ما اما آن شطرنج‌بازی نیستیم که هنگام باخت، زیر میز بازی بزنیم.

۲- من در انتخابات، رای به باقر قالیباف دادم و همچنان معتقدم بهترین زبان سخن گفتن با مردم، کار است. از این خرسندم که نامزد مدنظرم اصول و آرمان‌ها را وجه‌المصالحه رای خود نکرد. واقعیت این است که «نه به دولت مستقر» و «نه به گفتمان‌نمایی شعارزده‌ها» آنقدر برای مردم موضوعیت داشت که ترجیح دادند ۸ سال همت جهادی شهردار تهران را فدای ۲ هفته سخنوری شیخ دیپلمات کنند. من اما به نماد کار رای دادم، نه نماد اعتراض. اعتراض کار آسانی است. آنجا که روحانی گفت: «من سرهنگ نیستم»، قالیباف نیز می‌توانست به سینه بکوبد و بگوید: «من هم آخوند نیستم»، لیکن رای حرام در مرام اصولگرایی نیست. با این همه انتخابات محل رجوع به رای مردم است و باید دقیق بود که درست سخن گفتن و سخن درست گفتن، تنافری با اصولگرایی ندارد. اصلا نیازی نبود که حاج‌باقر در مناظره سوم، اشاره به پاره‌ای مسائل کند اما کسانی که روی رفتار و گفتار نامزدهای انتخابات، «تحلیل کار‌شناسانه» کرده‌اند، بر این باورند که شهردار تهران در تمام ایام تبلیغات بیش از آنکه با مردم عادی سخن بگوید، مشغول اثبات خود به جماعتی قلیل اما پرادعا از حزب‌اللهی‌ها بود! از بس بعضی دوستان به بهانه‌های مختلف، سیلی‌های متفاوت به صورت شهردار تهران زدند که قالیباف، رای را رها کرده بود و علی‌الدوام در پی اثبات برادری خود بود! بعضی‌ها از سویی به‌‌رغم نهی رهبر، همچنان چماق ساختند از اصطلاحات بغض‌آلود تا از رای حزب‌اللهی قالیباف کم کنند. از سویی همان نقدهای وارده بر مدیران کارگزارانی را بستند به نماد کار و همت جهادی تا از رای اقشار محروم حاج باقر کم کنند. از سویی برای نشانه گرفتن آرای خاکستری شهردار، جاسوس بی‌بی‌سی شدند و سی‌دی ‌جلسه خصوصی را کف دست رسانه‌های دشمن گذاشتند. عجبا که همه این کارهای خود را از موضع گفتمان انقلاب و مقاومت و بصیرت و عدالت و … انجام دادند اما دیگر به این فکر نکردند که با زدن حاج باقر، مشغول خدمت مضاعف به رای روحانی‌اند!!

۳- این دوره از انتخابات برای چندمین‌ بار ثابت کرد که اتفاقا نظرسنجی‌های درست و علمی، مبنایی است تا نسبت به رای مردم، از همان قبل انتخابات، برآورد داشت. بر اساس نظرسنجی‌های جامع، از همان اول هم معلوم بود که دوستان شعارزده درک درستی از معنای «سونامی» ندارند. ما اما با معیار نظرسنجی آگاهانه، تا ۱۰ روز مانده به انتخابات، علی‌الدوام از رای بالاتر قالیباف سخن گفتیم، لیکن با رجوع تا لحظه آخر به نظرسنجی‌های درست، هشدار مکرر دادیم که خطر در کمین رای اصولگرایی نشسته است؛ همین هم شد! روحانی آرام آرام بالا آمد و آنگاه به قالیباف رسید. در فوتبال، تیمی که ۳ بر هیچ جلو است، وقتی ۳ گل می‌خورد و بازی مساوی می‌شود، بدیهی‌ترین اتفاق این است که ناظر بر جو بازی، گل چهارم را هم بخورد و بازی را ببازد. این وسط، بصیرت بعضی دوستان مومن و حزب‌اللهی را نگاه، که با تخریب نامزد اصولگرا، مشغول دست زدن برای گل‌های حسن روحانی بودند! عقل نکردند و کنار که نرفتند هیچ، کمک کردند به تیم رقیب!

۴- در این انتخابات، هر که با هر معیار درست و تشخیص عاقلانه‌ای، به هر کدام از این ۶ نامزد رسید و رای داد، ماجور است اما تعدادی خطا کردند و معدودی خیانت. خطا آنجا بود که در تبلیغات به نفع رای مد نظر، درشت‌گویی شد و برخی مرزهای اخلاقی محترم شمرده نشد. این همان خطایی است که مع‌الاسف جزء ملزومات انتخابات شده و انگار گریزی از آن نیست. خیانت اما چه بود؟! خیانت آنجا بود که مدت‌ها پیش از انتخابات، به‌‌رغم تاکید فراوان بر «وحدت»، بعضی‌ها به تک‌پری و تک‌روی پرداختند و در امتداد خلق و خوی صفر و صدی، به چند شقه‌شدن جریان اصولگرایی کمک کردند. خیانت آنجا بود که احترام انقلاب اسلامی، تحت‌الشعاع حرمت این و آن قرار گرفت. خیانت آنجا بود که «رقیب در صحنه بود» اما بعضی‌ها از قصد رقیب را ندیدند. خیانت آنجا بود که بعضی گمان کردند تکلیف و انقلاب و گفتمان انقلاب و مالک‌اشتر و عمار یاسر و مقاومت و… منحصر در اصلح ایشان است ولاغیر . خیانت آنجا بود که چونان اطفال بی‌خرد، گوش‌‌‌شان را گرفته بودند و مدام جیغ می‌زدند که انتخابات، «دوگانه سازش-مقاومت» است… و خیانت اینجاست که هنوز هم طلبکارند و گستاخ!! خیانت اینجاست که امروز «بی‌بی‌سی» با سوءاستفاده از بلاهت دیدنی دوستان، مدعی می‌شود که مردم فقط همان اندازه رای به فلانی، طرفدار مقاومت‌اند!! این آیا خیانت کمی است؟! اصلا صرف‌نظر از نتیجه انتخابات، این آیا جرم کوچکی است؟! لحظه‌ای فرض کنید که ما باز هم با این دست فرمان قرار است به جای «انتخابات» وارد «امتحانات» شویم. اگر باخت به حسن روحانی قابل تحمل باشد، باخت به دشمن بیرونی قطعا غیر قابل تحمل است. لذا فریضه است که تکلیف خود را یک بار برای همیشه، مشخص کنیم با شعارزده‌ها. اگر فتنه از آبروی راس فتنه می‌کاهد و اگر انحراف از آبروی منحرفین دانه‌درشت کم می‌کند، متاسفانه جز این نیست که رفتار و گفتار دوستان شعار‌زده ما بلای جان مفاهیم عالیه‌ای نظیر اصل انقلاب و اصل مقاومت شده. آیا جلوی ایشان را نباید گرفت و باید اجازه داد همچنان جیغ بکشند و شکست را با پیروزی عوض کنند؟! نه، ‌اشتباه نشود. انتخابات تمام شد و رفت… و من در پی مقصر نیستم! آنچه بیم آن می‌رود، بیم از ادامه این روند غلط و نادرست است. القصه! دوستان به جای عذرخواهی،‌ همچنان شعار می‌دهند و پیامک ارسال می‌کنند! خیانت بزرگ این جماعت، همین است که فقط نامزد خود را «اصلح» می‌دانند و بی‌خود و بی‌جهت، پای بزرگان را به میان باز می‌کنند؛ «کجا امام و رهبر سخن از «صالح مقبول» گفته‌اند؟!» سلمنا! ‌ما کی و کجا گفته‌ایم نامزدمان، صالح است که حالا ببینیم مقبول است یا غیرمقبول؟! چرا تهمت می‌زنید؟! چرا این همه بی‌تقوایی می‌کنید؟! چرا پای مقدسات را بی‌هیچ دلیلی به میان می‌کشید؟! ما نیز مثل شما در پی اصلح بودیم و اصلح‌مان،‌ درست یا نادرست با اصلح شما فرق می‌کرد. چرا گمان می‌کنید فقط شما به اصلح رسیده‌اید؟! چرا این همه منم منم؟! والله خنده‌دار است پیامک‌های‌تان! قرآن سر نیزه کردن است پیامک‌های‌تان! شهید محمد جهان‌آرا، دو دستی خونین‌شهر را چسبیده بود،‌ آنگاه که شهر سقوط کرد، برداشت گفت: «بچه‌ها! شهر سقوط کرده… پس می‌گیریم، مراقب باشیم ایمان‌مان سقوط نکند.» آری! جهان‌آرا خرمشهر را دو دستی تقدیم اغیار نکرده بود، لذا جمله قشنگش به دل آدم می‌نشیند اما پیامک شما حال آدم را بهم می‌زند. آیا رواست با نفهمیدن فضا، و با دست خود، شهر انتخابات را واگذار کنیم و بعد مایه از جمله زیبای شهیدان بگذاریم؟! باید به اقتضای مکان و زمان،‌ از وصیتنامه شهدا مدد گرفت، نه هردمبیل. سال‌ها پیش در وصیتنامه شهیدی خواندم؛ « دوستان! هر کجا کار اشتباهی کردم، آنجا سرباز امام نبوده‌ام، اما هر کجا عمل صالحی از من سر زده است،‌ بروید و رد پای ولی‌فقیه را پیدا کنید » . فی‌الحال وقت پیامک این جمله است!

بعضی دوستان اما معدود کارهای خوب‌شان را به گروه خود نسبت می‌دهند لیکن هر جا اشتباه می‌کنند، پای تکلیف و ولایت و مقاومت و سیدالشهدا و عاشورا و مقدسات را به میان باز می‌کنند! این، عینا خیانت است. در اوج نادانی و متاثر از نتیجه انتخابات پیامک می‌کنند؛ «علی‌! به مالک بگو باز هم از خیمه معاویه برگردد»! کم بهره‌های از بصیرت و غافلان از خرد سیاسی، همین‌اند دیگر! هنوز گمان می‌کنند مالک به خیمه معاویه نرسیده! تو وقتی نامزد مد نظر خود را «مالک‌» می‌بینی، تحلیل سیاسی‌ات هم همین می‌شود! اصولا سال‌های سال است که مالک، معاویه را به درک واصل کرده و از خیمه معاویه عبور کرده و… دیگر سخن گفتن از خیمه معاویه، پایین آوردن شأن مالک است. بعضی رفقا هنوز در چند کیلومتری خیمه معاویه گیر کرده‌اند و هنوز مقدسات را سر نیزه می‌کنند؛ گمان می‌کنند مالک هم مثل خودشان است! نخیر، مالک با «انقلاب اسلامی» به در کاخ سفید رسیده است و با «بیداری اسلامی» در صدد زدن آخرین میخ بر تابوت نظام لیبرال دموکراسی است. این وسط پسر ابوسفیان خر کیست؟! مالک، اصل انقلاب اسلامی است، نه این و آن. این و آنی که نمی‌دانند انتخابات، جای هزینه کردن از مقدسات نیست، تنها کسی که نیستند «مالک اشتر علی(ع)» است. پیامک می‌کنند؛ «مردم دنبال مقاومت نیستند و از عاشورا، تنها و تنها اکتفا به سینه‌زنی می‌کنند»! باورم هست تمام آرایی که به صندوق انتخابات ریخته شد، آری به رای و راه نظام من جمله مقاومت بود. «مقاومت» بسی بلند‌بالاتر از آن است که جز «انقلاب اسلامی» نماد دیگری داشته باشد. سینه‌ نزدن این ملت پای علم فلان گروه و بهمان جناح، چه ربطی به عاشورای سید‌الشهدا(ع) دارد؟! می‌فهمید چه دارید می‌گویید؟! و چه دارید پیامک می‌کنید؟! صدالبته خواندن «حدیث کسا» خوب است و سفارش شده، اما وای از آن روز که بزرگان ما عافیت‌اندیشی پیشه کنند و بعد، به جای پاسخگویی، آدمی را حواله دهند به حدیث کسا!! این می‌شود حدیث نفس سیخ و کباب، نه حدیث کسای انقلااب! ظاهرا همین مانده بود که با «پیامک» به جنگ پیام بروند بعضی‌ها. پیامک می‌زنند؛ «ما مکلف به تکلیف بودیم و اصلا هم پشیمان نیستیم، دیگرانی که … باید پشیمان باشند»! اولا، تکلیف و وظیفه یک چیز است، تفرقه و منیت، یک چیز دیگر. ثانیا، اشتباه کردن و بعد، مایه گذاشتن از تکلیف، کم‌لطفی در حق تکلیف است. ثالثا، نهایت بی‌تقوایی این است که خیال کنیم فقط ما به تکلیف عمل کرده‌ایم و دیگران، نه! رابعا، محاسبه نتیجه و تلاش برای برد، خود بخشی از تکلیف است.

¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤

یکی از ۶ نامزد مورد تایید جمهوری اسلامی، منتخب ملت شد که خود در پیامش، دست دوستی هر ۲ گروه اصولگرا و اصلاح‌طلب را فشرده. دوستان! این قبیل پیامک‌ها را نخوانده دیلیت کنید. قدر مسلم، شکست خورده این انتخابات، جز دشمنان ملت ایران نیستند. همین الان هم بسیاری از اصلاح‌طلبان، از اصلاح‌طلب خواندن شیخ حسن روحانی پرهیز دارند، چرا که او را به جناح دیگر نزدیک‌تر می‌دانند تا جناح خودشان. منتخب ملت اما می‌تواند با بهره بردن از این «ظرفیت فراجناحی»، نیز تبریک دلی و اخلاقی سایر نامزدها، نام نیکی از خود در جمهوری اسلامی به یادگار بگذارد. شرط است که در مقام عمل، کار کند و کار و کار، بلکه از مشکلات عدیده اقتصادی مردم کم شود. ما نیز به تاسی از دیگر اصولگرایان، برای کمک به قوه مجریه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهیم کرد. زنده‌باد ملت ایران، کور باد آنکه به این ملت نستوه، چشم بد دارد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت