فارس :مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: گاهی کاری میکنیم که دیگر پروردگار عالم نه برای شبخیزی و نه برای دعا به ما اجازه نمیدهد.
آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت ماه رمضان، به شرح و تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی میپردازد که قسمت هشتم آن در پی میآید: «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ» اذن خدا برای دعا در دعا پروردگار عالم خودش ما را دعوت کرده و خودش ضمانت اجابت را قرار داده است، قبل از این که ما توفیق استحقاق اجابت دعا و دعا کردن را داشته باشیم. اتّفاقاً همین مطلب که بیان فرمود: «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی»، نشان میدهد که خودش توفیق دعا کردن را به ما مرحمت کرده است. در دعای شریف افتتاح میخوانیم: «اللَّهُمَّ أَذِنْتَ لِی فِی دُعَائِکَ وَ مَسْأَلَتِک» پروردگارا! تو به ما اجازه دادی که به درگاهت دعا کنیم و حاجتمان را بطلبیم؛ «أَذِنْتَ لِی» یعنی این، اذن توست و تو به من اجازه دادی. «فِی دُعَائِکَ وَ مَسْأَلَتِک» هم نشان میدهد که اصل دعا از ناحیه خداست، در این فراز هم «وَ بِدُعَائِکَ» بیان میفرماید. اگر اذن پروردگارعالم نبود، انسان توفیق به دعا
نداشت. البته یک مطلب این است که گاهی ما عامل میشویم که اجازه به خواندن دعا ندهد و حال دعا را نداشته باشیم. گاهی هم به واسطه عمل ما لطف میکند و اجازه دعا را به ما میدهد. البته ما هیچ طلبی از حضرت حقّ نداریم و همه از لطف خداست. چون بارها عرض کردیم این اعضاء و جوارح متعلّق به خودش است، پس اگر مطلبی هست، فقط لطف و محبّت اوست. عامل بی توفیقی در دعا خواندن ماه مبارک رمضان میآید و میرود، این همه ادعیّه در این ماه وارد شده که حتّی بعضی از آنها را هم حضرت حاج شیخ عباس قمی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به کتاب اقبال سیّدبنطاووس حواله داده که انسان به آن مراجعه کند و بعضی از دعاهای دیگر که در کتب ادعیّه و در روایات شریفه هست امّا چرا بعضی توفیق به دعا پیدا نمیکنند و لطف حضرت حقّ شاملشان نمیشود؟ برای این که خدا اذن و اجازه نمیدهد. علّت اصلی آن اجازه هم همان اعمال و افکار و کردار ماست، یعنی گاهی کاری میکنیم که دیگر پروردگار عالم نه برای شبخیزی و نه برای دعا به ما اجازه نمیدهد. این که بیان میکنند اگر در این ماه پر فضیلت، یک آیه قرآن بخوانید، یک ختم قرآن است؛ خودش دلالت بر این است که میخواهند تشویق کنند. چون
آن که هوشیار و بیدار است نمیآید به یک آیه اکتفا کند، بلکه یک جزء و دو جزء و سه جزء و ... در هر روز میخواند. عرض هم کردم اولیاء خدا آدمهای بیکاری هم نبودند، کار و تدریس و صحبت داشتند امّا از این درس تا آن درس، حتّی وقتی برای دقایقی بیکار میشدند، قرآن دستشان بود، هر فرصتی را غنیمت میشمردند و قرآن میخواندند و دعا میخواندند. میدانستند این ماه، ماه برکت و مغفرت است، مفت از دست نمیدادند. امّا آنهایی که این توفیق را ندارند، گرچه اذن مِن ناحیه الله است و خود پروردگار عالم باید لطف کند «اللَّهُمَّ أَذِنْتَ لِی فِی دُعَائِکَ وَ مَسْأَلَتِک» امّا با این حال آنچه که عامل میشود، افعال و کردار انسان است. خصال نیکان عالم مثلاً در این دعاهای روزهای ماه مبارک تأمّل کنید، نکات بسیار زیبایی را در این دعاها دارد، از جمله همین دعایی که امروز (روزهشتم) خوانده شد، «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ». این عنایت پروردگار عالم است که انسان به یتیمان رحم کند و خودش یک رزق و روزی مِن ناحیه الله است. همانطور که میگوییم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی» رزق فقط مادی نیست، رزق معنویّت است. لذا در این دعا میگویم:
پروردگارعالم روزیام کن تا بتوانم مایه رحمت باشم و بر ایتام ترحم کنم. «وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ» و بتوانم نیازمندان را غذا دهم، «وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ» که حداقل آن، این است که انسان بتواند در سلام آغازگر باشد، یعنی در این دعا همه خوبیها را درخواست میکند. کسانی که به این خوبیها دچارند و پروردگار عالم این خوبیها را رزقشان کرده؛ حال دعا دارند. گرچه دعا از ناحیه خداست، امّا حال دعا هم باید باشد. خیلی مواقع میگوییم: چرا ما ولو به این که به صورت ظاهر در مجلسی مینشینیم امّا حال دعا را نداریم؟ شاید برای خودمان توجیه کنیم که مشکل دارم و ... امّا خیلی مواقع خودمان هم میدانیم که اینها توجیه است و ما نمیتوانیم خودمان را جمع و جور کنیم. علّت این است که ما به خوبیها تن ندادیم. جالب این است که در ادامه میفرماید: «وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ وَ صُحْبَةَ الْکِرَامِ» یعنی یکی از این خوبیها، همنشینی با خوبان و صحبت با اولیاء خداست. لذا اگر انسان با خوبان عالم بنشیند، اهل دعا و اهل قرآن میشود. اگر افشاء سلام کند؛ یعنی در سلام از دیگران پیشی بگیرد، ثوابهای زیادی میبرد و پروردگار عالم برکاتی را به او مرحمت میکند.
وقتی انسان به این خصایص مزیّن شد و این خصال را داشت، از جمله صحبت با ابرار و نیکان عالم، یعنی همنشینی با آنها، توفیق دعا خواندن هم دارد. البته درست است که خدا باید اجازه دهد، «اللَّهُمَّ أَذِنْتَ لِی فِی دُعَائِکَ وَ مَسْأَلَتِکَ» امّا چه میشود که انسان توفیق این دعا کردن را ندارد، یک دلیلش این است که خود را به این خوبیها مزیّن نکرده است. لطف خدا در اذن به دعا و مورد عفو قرار دادن بنده اینجا هم در این فراز در دعای ابوحمزه بیان میفرمایند: «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی» من میدانم به آن دعایی متوسّل شدم که تو مرحمت کردی و به اذن توست و این در حالی است که من استحقاق این را ندارم که تو بخواهی سخن من را بشنوی. معلوم میشود دعا خیلی بالاست. ما دعا را کم اهمیّت میدانیم. خیلی بالاست که خودش مرحمت میکند، حالا خدا میخواهد برای بندگانش که میخواهند دعا کنند، شنونده خوبی باشد. پس من استحقاق این را ندارم که تو صدای من را بشنوی امّا معلوم میشود خدا شنونده خوب است. همانگونه که قرآن نازل میشود و انسان باید به جان و دل خودش بشنود، دعا، قرآن صاعد است؛ یعنی سخن انسان
است که پروردگار عالم لطف و محبّت میکند و میشنود، گرچه ما این استحقاق را نداریم امّا او کریم است، لطف دارد، محبّت دارد، بزرگواری دارد، عنایت دارد و به واسطه همین عنایتش کلام ما را میشنود. وقتی این حضرت، شنونده خوبی بود و سخن ما را اجابت میکند، طبیعی است که میگوییم: «وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی» خدایا! باز هم من مستوجب عفو و بخشندگی تو نیستم. این لطف توست، طلبکار نیستم. با این همه گناه، با این همه بدیها، زشتیها، پلشتیها، کجا من باید مشمول عفو تو شوم؟! این لطف توست که به واسطه آن، من مستوجب عفو تو میشوم که تو کریمی، بزرگواری و عنایت داری. اگر لطف خدا نباشد، ما نباید مشمول عفوش باشیم؛ چون یک بار، دو بار، ده بار، صد بار، چقدر گناه کردیم؟! یک عمر گناه، امّا میبینیم اینقدر عنایت دارد. عامل امیدواری بنده به خدا برای همین است بلافاصله بیان میفرمایند: «بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ» من میدانم موجب عفو نیستم. اصلاً من نباید مشمول عفو و رحمت و بخشندگی تو باشم، بلکه آن چیزی که عامل میشود من توجّهم به این عفو تو باشد و به عفو تو امید ببندم، فقط و فقط کرم توست. تو کریمی؛ وقتی کریم هستی، من هم امید
دارم که تو من را ببخشی. البته من به خودی خود اصلاً استحقاق این را که تو صدایم را بشنوی، ندارم. حتّی باید بگویی: صدای او بالا نیاید، نمیخواهم دیگر صدای او را بشنوم. امّا اگر هم بشنوی، باز هم حقّ داری که بگویی: اجابت نمیکنم، مورد عفوم قرار نمیگیرد امّـــــــا آن چیزی که به من امید میدهم، کرم توست. چون انسان میداند وقتی درب خانه کریم برود، به واسطه آن کریم بودنش محبّت میکند و انسان را میبخشد. حالا خدا که دیگر اکرم الاکرمین است و بالاتراز او نیست. به آن حضرت عرضه میکنیم: «یا اکرم الاکرمین»، او در بین همه انسانها و موجودات و هر آن کسی که کریم است، کریمترین کریمان است، دیگر بالاتر از هر کریمی خودش است. اصلاً هر کریمی، کرامت و کریم بودنش را از خود حضرت حقّ گرفته است. منبع و معدن اوست. هر کس که در عالم کریم شد، کریم بودنش مِن ناحیه الله تبارک وتعالی است. حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) هم که ما در آن زیارت جامعه کبیره عرضه میداریم: «وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ»، معلوم است کرمشان مِن ناحیه الله تبارک و تعالی است. چون بارها عرض کردیم آن حضرات تجلّی اسماء و صفات خدا هستند. وقتی تجلّی اسماء و صفات
پروردگار عالم هستند، صددرصد آن کرمی که میکنند، در حقیقت کرم خدایی است و وقتی انسان با آنها هست، شمّهای از کرم ذوالجلال و الاکرام را میچشد و لمس میکند که کریم بودن یعنی چه. پس او از هر کریمی، کریمتر است و همین به انسان امید میدهد که انسان در این حال یاد پروردگار عالم میافتد و إلّا نه استحقاق دارد دعا کند و نه اگر دعا کرد، مستحق این هست که خدا صدای او را بشنود امّا او به این بندههای ضعیف خودش لطف میکند و سخن آنها را میشنود. به تعبیری برای ما وقت میگذارد که بشنود و دعای ما را اجابت کند و از آن طرف با این که ما مستوجب عفوش نیستیم، امّا عفو میکند و این که انسان امید دارد که مشمول عفو پروردگار عالم شود، به واسطه کرم اوست. برای همین در دعای کمیل هم فریاد میزنیم: «یا کریمُ یا ربّ». وقتی کریم است، با کریم بودن صدایش زدیم. به قول اولیاء خدا به نظر میرسد اینگونه حضرتش - البته این مثالها برای این است که ما متوجّه شویم - را در یک رودربایستی انداختیم. لذا وقتی بیان میکنیم: تو کریمی- که حقیقتاً هم کریم است - دیگر حضرت به تعبیری عامیانه خجل می¬شود که با او کریمانه برخورد نکند. شاخصه نزدیک شدن به
ضیافت الله این عنایت و لطف خدا به انسانهاست که موجب رشد آنها میشود. اصلاً این دعا جدّاً به انسان رشد و معرفت میدهد، نگاهش را عوض میکند، دیگر طلبکارانه نسبت به دعا برخورد نمیکند؛ چون میداند اگر توفیق دعا خواندن پیدا کرد، این مِن ناحیه الله است و اذنش را خدا داده. همانطور که در دعای افتتاح میخوانیم: «اللَّهُمَّ أَذِنْتَ لِی فِی دُعَائِکَ وَ مَسْأَلَتِکَ» تو اجازه دادی. پس طلبکار نمیشود، میفهمد خدا به تعبیری یک گوشه چشمی به او نشان داده، یک نگاهی به او کرده و اجازه داده است. این را دقّت کنید. نکته زیبا و عالی که مردان الهی و بزرگی مثل آیتالله العظمی بهجت(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن بهجت القلوب تبیین فرمودند، این است که هر چقدر بیشتر توفیق داشتیم در ماه مبارک رمضان شبخیزی داشته باشیم، اهل عبادت باشیم و دعاهای واردهایی که حدّاقل در همین مفاتیح هست، بخوانیم - حالا بحث عملش جداست، فقط همین که توفیق خواندنش را داشته باشیم - و یک حال خوشی داشته باشیم، معلوم است به ضیافت حقیقی نزدیکتریم «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ». امّا اگر حال نداریم و بناست خواب غلبه کند، معلوم است که به ضیافت
نزدیک نشدیم. درست است که فرمودند: «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» امّا این هم حدّی دارد. اصلاً گویی که ماه مبارک رمضان نیامده، اصلاً یادمان رفته که این ماه، ماه برکت است، ماه رحمت است، ماه مغفرت است. فراموش کردیم که این ماه استثنائی است و شهر الله است. عرض کردیم اولیاء خدا وقتی که دیگر رجب المرجّب میشد خاضعانه، خاشعانه و با التماس از ذوالجلال و الاکرام میخواستند که خدا! حالا که لطف کردی ما را تا رجب المرجّب زنده نگاه داشتی، یک لطفی کن توفیق درک ماه مبارک رمضان هم پیدا کنیم. آنها اینطور دعا میکردند و عجز و ناله و فغان سر میدادند. آنوقت ما یادمان میرود که در ماه مبارک رمضان وارد شدیم. الحمدلله که جانمان را پروردگار عالم نگرفت و به ماه مبارک رمضان وارد شدیم که جا دارد نماز شکر بخوانیم. این نمازهایی که در هر شب وارد شده، به نظر میرسد همان نمازهای شکر این نعمت است. خدایا! ممنونم به من طول عمر دادی که به این ماه مبارک وارد شوم، این ماهی که هر لحظهاش اجابت دعاست. این ماهی که نبیّ مکرّم فرمودند: از شب اوّل ماه مبارک تمام ابواب آسمان باز میشود - که آن توضیحاتی که دادیم و گفتیم: اولیای الهی فرمودند: هر
بابش هزار باب دارد و ... - و تا شب آخر بسته نمیشوند. اینها دلیل بر این است که انسان غافل نباشد، نه اینکه بسنده کند به آن چیزهای کم که تبیین شده و یادش برود در چه ماه پربرکتی قرار گرفته است و تنها به این قلیلها بسنده کند. یادش برود که مؤمن باید زیرک باشد «المؤمن کیّس» و هر چه میتواند در این ماهی که دارند همینطور میریزند و نزول رحمت فراوان است، جمعآوری کند. عرض کردیم یک ضیافت، عام است و یکی خاص است و یکی خاصّ الخاص است و یکی هم اخّص الخاص است. حالا ما در کدام مهمانی هستیم؟ مهمانی عامیم؟ مهمانی خاصّیم؟ مهمانی خاصّ الخاصّیم؟ شاخصهاش چیست؟ یکی از شاخصههایش این است: هر چقدر دعا و قرآن میخوانید و توفیق عبادات دارید، همانقدر به ضیافت نزدیکید. ما به میزان علاقه و اشتیاقمان به دعا و قرآن و اعمال خیر نزدیک به آن ضیافت هستیم. وای بر آن کسی که پروردگار عالم لطف و محبّت کرده، بزرگواری کرده، زنده نگاهش داشته و به ماه مبارک رمضان آمده امّا ماه مبارک رمضانش مانند ماههای قبل باشد، فقط یک فرق داشته باشد و آن این که این وعدههای غذایی صبحانه و ناهار و شام او به دو وعده (سحری و افطاری) تبدیل شد، همین، دیگر
مابقیاش چه شد؟! شبخیزی کجاست؟! نیست. به زحمت انداختن بدن این حالی که شما دارید و هر شب دارید به مجلس مناجات با خدا میآیید، لطف خدا به شماست که باید دو رکعت نماز شکر بخوانید و نباید انسان به خودش غره برود امّا اقلش این است که باید نماز شکر بخواند که پروردگار عالم این توفیق را داده و این محبت را کرده که من را بیدار نگاه داشته و هر شب در مجلس دعا آورده است. همه کس این توفیق را ندارند ولو به دلایلی که یکی میگوید: شغل من چنین است و چنان است. امّا خیلی از شما هم کار دارید امّا تنظیم کردید که یک ماه این شب خیزی را داشته باشید. آن شب خیزی که اولیاء همیشه دارند، حداقل ما هم در این ماه داشته باشیم. اولیاء خدا یک ساعت میخوابیدند، بعد از یک ساعت برای نماز شب بلند میشدند - البته این مال یک عدّه خاص است و امثال بنده نمیتوانند، شاید شما توفیقش را پیدا کنید - مجدّد میخوابیدند، هنوز این بدن تازه دارد استراحت میکند، بلند میشدند، وضو میگرفتند و نماز میخواندند و عبادت میکردند. مجدّداً میخوابیدند، هنوز خواب بر آنها فائق نیامده، بلند میشدند. یعنی به خواب اجازه نمیدادند بر آنها غلبه کند. مثل آن چیزی که شهید
عظیمالشّأن و بزرگوار، شهید چمران(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در همان روز آخر، خودش به بدنش میگوید: میدانم عمری است تو را به زحمت انداختم، عمری است تو را همه جا کشاندم امّا به گناه نکشاندم میدانم خستهای، شبها بیداری کشیدی و روزها از تو کار کشیدم امّا این ساعات آخر را هم تحمّلم کن - وقتی انسان ولیّ خدا بشود، میداند ساعات دیگری در این دنیا بیش نیست - تا ساعات دیگر میتوانی بخوابی و استراحت کنی. اولیاء خدا، خصّیصین و بندگان خدا این هستند، میفهمند. ولایت پذیری، شاخصه توفیق یافتگان به دعا اینها لطف خداست، او مرحمت میکند «وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی» بله من مستحق این نیستم که تو سخن من را بشنوی ولی میدانید چرا سخن من را میشنوی؟ برای این که خودت هم اجازه دادی و اذن دادی؛ چون «وَ بِدُعَائِکَ» است، همان که بیان فرمود «أَذِنْتَ لِی فِی دُعَائِکَ» تو اجازه دادی پس برای همین تو شنونده خوبی هم هستی. پس چطور بعضیها نمیتوانند؟ معلوم میشود که نفهمیدند دعا لطف و کرم خداست. اصلاً همین خواندن دعا، خودش اجابت است که عرض کردیم این لطف خداست و به هر کسی نمیدهد.
همانطور که عرض کردیم دعای کمیل، دعا حضرت خضر نبی(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) است. او هم معلم الانبیاء است و برای ما مسجّل شده که این دعا را انبیاء عظام و انبیاء دیگر به مناسبت درجاتشان میخواندند. پس این دعا را پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ما هم میخواندند ولی به امّت نگفتند امّا مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) به کمیلبنزیاد نخعی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفت. پس معلوم میشود دعا یک نکته بسیار مهمّی است و همه توفیقش را ندارند، باید ولایت حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را داشته باشی. یک شاخصه دیگر هم به شما عرض کنم که این را هم اولیاء خدا بیان فرمودند. کنز خفیّ الهی، آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) وقتی آن زیارتنامه مخصوص «ائمّه سرّ من رأی» و دعای امام زمان(روحی له الفداء) و حضرت نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام) را میخواندند، مطالبی را تبیین میفرمودند. ایشان میفرمودند: این لطف خداست که وقتی انسان دعا میخواند، معلوم میشود پروردگار عالم او را انتخاب کرده و إلّا همه توفیق خواندن دعا را ندارند. مشاهده نور ادعیّه چه کسانی توفیق دارند دعای کمیل را هر
شب جمعه بخوانند؟ این کرم خداست، اصلاً خود این دعا خواندن نشانه حبّ خدا به بنده است، چون اذن داده است. هر که بیشتر موفّق بود؛ یعنی عنایت پروردگار عالم و نگاه ذوالجلال و الاکرام به او بیشتر است، خدا او را میخواهد، میگوید: بنده من! بگو، بخوان، میخواهم صدایت را بشنوم. از بندهاش خوشش میآید و مدام او را به دعا مشغول میکند. گرچه قرآن هم تلاوت باید کنیم امّا آن چیزی که حسب فرمایشات اولیاء و خصّیصین به نظر میرسد پروردگار عالم دوست دارد، دعای بنده است. ما استحقاق نداریم خدا بشنود امّا معلوم میشود خودش میخواهد میگوید: بگو، عیبی ندارد، من میشنوم. همهاش هم به واسطه این است که کریم است. هرچقدر به دعا علاقهمند بودید، هر چقدر به شبخیزی علاقهمند بودید - که «عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» بارها گفتیم محمود یک بار است که آن هم در دل شب تبیین شده - هر چقدر ولایی بودید و ولایت حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را پذیرفتید، اذن دعاهایی را به شما میدهند که مثل شریف دعای کمیل آن فرازهای عالی را دارد یا مثل این دعای ابوحمزه که دریای معارف است یا مثل زیارت جامعه کبیره که غوغاست و درر و گهری
است که ما نمیفهمیم. یک موقعی یکی از اولیاء خدا برای این که ما همیشه به خواندن زیارت جامعه ترغیب شویم، آخر عمر شریفشان فرمودند: حدود پنجاه سال داشتم که موقع جان کندن خودم را دیدم، جانم کنده شده و رفتم و پرواز کردم. دیدم آنچه که اطراف من دارد می آید، نورهایی است که آن نورها مثل قاصدک پرواز میکند و اطراف من میآید. بعد دیدم هر کدام از اینها، فرازهایی از این زیارت جامعه کبیره هست. بعد دیدم یک کسی کنار من هست و آن ابالعرفا آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) است که فقط یک لحظه صورت نورانی ایشان را دیدم. آن نورها برای ایشان بیشتر بود، اصلاً ایشان را احاطه کرده بود. بعد در همان جا تعجّب بکردم که چرا برای من کم است و برای ایشان اینقدر زیاد است. خود آقا در همان حال خندیدند و به من فرمودند: بیشتر بخوان، بیشتر بخوان. از خواب بیدار شدم، فهمیدم اینها لطف و عنایت خداست، اینها نور است و ما به این نورها نیاز داریم. هر چقدر مشغول به دعا، نماز شب، عبادت، بندگی پروردگار عالم باشیم، معلوم میشود در نور هستیم، امّا ما اینها را نمیفهمیم. اگر ما آن طرف رفتیم، آنوقت است که تازه میفهمیم چه چیزهایی را مفت از
دست دادیم! آیتالله شیخ عبّاس قمی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) موقعی مفاتیح را برای چاپ دادند که بیان کردند یک مرتبه تمام اینها را کامل انجام دادهاند و خواندهاند، این نکته مهمی است. یعنی ننوشتهام که فقط نوشته باشم، بلکه انجام دادم. برای همین است که اثرگذار است. برای همین است که این همه کتب ادعیّه بود امّا کتاب دعای ایشان در هر خانه شیعهای در کنار قرآن وجود دارد. این لطف خدا به ایشان است؛ چون اهل عمل بودند. ضمن اخلاص فراوانی که داشت امّا گفت: اگر عمل نکنم به چه درد میخورد، باید عمل کنم. فریاد انسان برای از دست دادن لحظات نورانی ماه مبارک در یوم الحسره عزیزان! این نماز شب، این دعا، این ماه مبارک رمضان را مفت از دست ندهیم، فردا نهم است. فرداشب اگر حیاتی باشد و پروردگار عالم عنایتی به ما کند و به مجلس بیاییم، شب دهم است؛ یعنی درست یک سوم گذشت. تازه به صورت ظاهر روزها به این بلندی است امّا روزهای بلند چه شد؟! یک لحظه چشم باز میکنیم که تمام شده است! نمیدانیم چه خبر است. آن طرف که میرویم آنقدر افسوس میخوریم که همانطور که بیان شده یوم الحسره هست. آیتالله العظمی بهاء الدینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) می
فرمودند: حسرت این نیست که انسان پشیمان شود -این را بنده خودم از دو لب مبارک ایشان شنیدم و نقل قول از زبان دیگران نمیکنم - یوم الحسره این است که انسان فردا فریاد میزند، جیغ میزند، چرا؟! چرا؟! چرا از دست دادم؟! چرا؟! چون تازه میفهمد چه خبر بوده، مدام داد میزند و فریاد میزند. تازه میفهمد که ای داد بیداد! چه لحظات نورانی را مفت از دست دادم، عجبا! اسفا! داد میزند که چرا این لحظات را از دست دادم. نه این که فقط یک حسرتی بخورد که حالا که گذشت، إنشاءالله بعد جبران میکنیم. دیگر میداند جبرانی نیست. مگر فردای قیامت جبرانی هست؟! چیزهایی دادند که تمام شد. فردای قیامت میفهمیم ما هشتمین روز ماه مبارک سال 1433 قمری را از دست دادیم! تازه آن روز میفهمیم و داد میزنیم. تازه چه کسانی داد میزنند؟ آنهایی که خیلی چیزها را انجام دادند. گمان کنم امثال من که همان آنجا هم یک نوع مرگ دارند. همانطور که میگویند در جهنّم انسان سوخته میشود و مجدّد زنده میشود. یعنی اصلاً دیگر انسان نای فریاد زدن را ندارد. آنها فریاد میزنند که چرا کم کار کردهاند، امّا امثال بنده که کاری نکردم، بعید است که فریاد هم بزنم. چه فریادی
بزنم؟! چه بگویم؟! همهاش را باختهام. در این تأمّل کنیم، یک مقدار همّت میخواهد. یک مقدار به این بدن سختی بدهیم. یک مقدار به شب خیزی عادت کنیم. یک مقدار این اعضاء و جوارح را کنترل کنیم تا به ما برای شب خیزی و عبادت خالصانه توفیق بدهند. یک مقدار جدّی جدّی امام زمانی بشویم. آنچه که حضرت میگوید انجام بدهیم. ببینیم چه میشود. یک مقدار ما به این سمت برویم، تمام است. غافل نشویم. عرض کردم بیهوده نیست که میگوییم انسان این دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان را هر روز بخواند، «اللّهُمَّ اجعَل صِیامی فیهِ صِیامَ الصّائِمین». عرض کردم که فرمودند: هر چقدر شما به این دعاها نزدیک هستید، معلوم میشود که به آن صیام و ضیافتالله نزدیکید. «و قِیامی فیهِ قِیامَ القائِمین» چه شد؟! همهاش را خوابیدیم! ساعت ده و یازده شد، رفتیم خوابیدیم! امّا اولیاء خدا بیدارند. البته یک عّده هم تازه بیدارند امّا درد است، معالأسف آنها را مشغول به بازی میکنند. نمی دانم گل کوچک و گل بزرگ و گل وسط و ...! چه گلی به سر خودمان زدیم، نمیدانم. هیچ گلی هم نزدیم امّا اسمش را گل گذاشتهاند. گرفتار شدیم! خودمان را بیچاره کردیم! یک عدّه را مشغول به آن
میکنند و یک عدّه هم فقط میخوابند. «وَ نَبِّهنی فیهِ عَن نَومةِ الغافِلین» ما در خواب غفلتیم. نمی دانیم ماه مبارک دارد میگذرد. یک هفته که رفت، فردا شب هم شب دهم است. هیچ، خداحافظ، یک سوم ماه رفت. بیست و نه روز باشد که یک روز هم آنطور از دست دادیم. جالب این است آیتالله دزفولی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر قشنگی داشتند. وقتی این ایّام ماه مبارک رمضان بیست و نه روز میشد، ایشان در بالا منبر چندین مرتبه میگفتند: امسال که ما خاک بر سریم، یک روز هم کم داریم. حالا تعجّب بود که چطور میدانستند که بیست و نه روز میشود. چون همان هم میشد در حالی که باید هلال ماه شوال دیده شود تا معلوم شود امّا میفهمید و زودتر هشدار میداد که امسال ما خاک برسریم و یک روز هم کم داریم. اینها خوشحال میشوند که سی روز شود. ولی یک موقع بعضی از ما خوشحالند که زود تمام شود. آنها طور دیگرند و ما طور دیگر. خلاصه انسان باید هشیار باشد، بیدار باشد و بداند همه از کرم خداست «بَل لِثِقَتی بِکَرَمِک». بنده تو میداند که این کرم توست که او را به این حال توفیق داده و ورود به این ماه پیدا کرده و به دعا خواندن توفیق پیدا کرده و دیگر این که
تو صدای او را میشنوی و عفو و بخششت شامل حال او میشود. میداند همه اینها از باب لطف و کرم توست و حضرت حقّ کریم است.
دیدگاه تان را بنویسید