نگاه احمدی نژاد به سیاست آرمانگرایانه نبوده است
احمدی نژاد به عنوان سیاست ورز قدرت طلب، کمترین تغییرات را داشته است. نوع نگاه او به سیاست به هیچ عنوان آرمانگرایانه نبوده است/ حسن جمهوری اسلامی این است که ما هنوز با آرمانهای انقلاب داریم جمهوری اسلامی را نقد میکنیم/صداوسیمایی که به دلیل موضعگیری سیاسی ولو نادرست آقای شجریان ، ربنای او را پخش نکند، دارد احساس انسداد در مردم ایجاد میکند
رضا امیرخانی، از نویسندگان متعهد ادبیات انقلاب اسلامی است که زمینههای مختلف نوشتن اعم از ادبیات،اقتصاد و سیاست را برای نوشتن آزموده است، او حالا فقط مینویسند، در گفتگوی مشروح نسیم بیداری با امیرخانی - این نویسنده هنوز جوان صحبت کرده و وی از نظرات ویژه سیاسیاش پرده برداشته است. به انتخاب «فردا»گزیدهای از گفتگوی وی را در ذیل میخوانید: *فضای سیاسی گاهی وقتها به شکلی دچار انسداد میشود که سیدمهدی شجاعی، وقتی به دغدغه همیشگی اش که اخلاق است، میآید و در فضای انتخابات راجع به موضوعی غیراخلاقی، که دست کم امروز غیراخلاقی بودن آن بر همه ثابت شده، اظهار نظر میکند و موضع میگیرد، یک آدم سیاسی درجه دو که در پوستین فرهنگ افتاده، به خودش حق میدهد که به او توهین کند. *حسن جمهوری اسلامی این است که ما هنوز با آرمانهای انقلاب داریم جمهوری اسلامی را نقد میکنیم و این خیلی با ارزش است. نوع حکومتی که امام خمینی در ذهن داشت، با ظلم همبستگی ذاتی نداشت و برای همین راضی بود که وارد این حکومت شود. خیلی از بزرگان دیگر مذهبی ما مبارزه با شاه جزو آرمانهایشان بود، اما داشتن حکومت آرمانشان نبود. به همین دلیل هم هیچ ایدهای برای حکومت آینده در ذهنشان نبود دلیلش هم این بود که به هرحال، در ذات حکومت آینده در ذهنشان نبود. دلیلش هم این بود که به هرحال، در ذات حکومت، ظلم را میدیدند. حاکم چارهای نداشت به غیر از این که چشم کور کند و به پا غل ببندد و شانه را سوراخ کند و ظلم کند برای این که حکومتش بماند. علما میگویند که دلیل ندارد من با لباس پیغمبر وارد این بازی شوم. امام خمینی به نظر من، این موضوع را مد نظر داشت که میتوانیم حکومتی داشته باشیم که ظالم نباشد. برای این ادعا میشود نمونههای زیادی پیدا کرد؛ مثلا چرا امام خمینی باید بیاید بین این همه کشورهای اسلامی، تقریبا خودخواسته سفر به پاریس انتخاب کند؟ چرا وقتی به پاریس رفت، با امروزی ترین ابزار آن روز، یعنی رسانه وارد مبارزه شد؟ چرا با امروزی ترین ابزار آن روز، یعنی رسانه وارد مبارزه شد؟ چرا با امروزی ترین مدیوم قابل انتقالی که وجود داشت، یعنی یک نوار کاست، مبارزه را ادامه داد؟ همه اینها نشان میدهد که امام به شرایط روز پایبند بود و میخواست برای دنیای مدرن حکومتی عادلانه بسازد. این که ما امروز بگوییم در فلان واقعه، چارهای جز بدرفتاری با مردم نداریم، با ذات انقلاب اسلامی در تعارض است و فقط یک خطای حکومتی نیستند. اصلِ مشروعیت جمهوری اسلامی را به خطر میاندازد. * من میخواهم بگویم نطفه انقلاب اسلامی در ایران منعقد شد، اما اصلا معلوم نیست که در ایران هم متولد شود. شاید این نطفه در جنین دیگری رشد کند و آن جنین به نظر من، ترکیه است. یعنی امروز ترکیه در فهم دموکراسی و در فهم دنیای مدرن، بسیار از ما جلوتر است. *رسانه ملی، احساس استبداد را به مردم انتقال میدهد. در این باره اتفاقا باید خیلی مصداقی صحبت کرد. صداوسیمایی که به دلیل موضعگیری سیاسی ولو نادرست آقای شجریان ، ربنای او را پخش نکند، دارد احساس انسداد در مردم ایجاد میکند. صداوسیما باید به قدری ربنای شجریان را پخش کند که عدهای از مخالفان سیاسی آقای شجریان، تحصن کنند برای عدم پخش آن و عاقبت رئیس صداوسیما بیاید و در دفاع بگوید که«ربنا» ربطی به اظهارات سیاسی شجریان ندارد. به این صورت میشود احساس انسداد را از بین برد. این صدا را نباید مسدود کرد. مسدود کردن این صدا، احساس انسداد سیاسی در مملکت ایجاد میکند *من هم شاید به آیتالله هاشمی رفسنجانی نقد داشته باشم، اما از استاندار آقای هاشمی که تا روز آخر استاندار او بود، نمیپذیریم که بیاید و دوره او را نقد کند. اگر این استاندار یک روز مانده به پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی از کارش استعفا میداد، به او حق میدادم تا پایان عمر رکیک ترین الفاظ را نسبت هاشمی به کار ببرد. همین طور که امروز به دور و بریهای آقای احمدی نژاد نمیتوانم اجازه بدهم که مانند ما که او را نقد میکنیم، نقدش کنند. آنها در شرایطی که همه انتقاد داشتند به احمدینژاد، روش و منش او را پذیرفتند بنابراین امروز حق ندارند به او مثلا به دلیل نوع برکناریشان، بتازند. این نشان میدهد که اخلاق سیاستمدارهای ما به نسبت سایر صنوف پایین تر است. در اهل فرهنگمان از این تغییرات ناگهانی نمیبینیم مگر در کسانی که باز بخواهند سیاسی باشند. یعنی نسبت فلان هنرمند با هنرمندی دیگر به این راحتیها تغییر نمیکند. یکسری اعتقادات دارد و برآنها ، هرچند غلط ، پایمردی میکند و پای حرفش میایستد. متاسفانه در سیاستداران ما، امروز این پرنسیب وجود ندارد. سیاستمداران ما با هر مقیاسی که بسنجیم از سایر صنوف پایین تر هستند و این، اتفاق بسیار بدی است. وزیر امور خارجه فلان کشور را که تز دکترایش در مورد پاییندی به دین در دنیای مدرن با محوریت کشورش است و این تز هم اکنون کتاب شده است با سیاستمداران بی کتاب ما! نکته دیگری که مخصوص فضای امروز ما است، این است که ما با همان بلاهتی که روزی آقای احمدی نژاد را بالاتر از جایگاه خودش مینشاندیم، امروز هم داریم ایشان را پایین تر از جایگاهش مینشانیم. احمدی نژاد به عنوان سیاست ورز قدرت طلب، کمترین تغییرات را داشته است. نوع نگاه او به سیاست به هیچ عنوان آرمانگرایانه نبوده است که بگوییم تغییر کرده است یا منحرف شده است. روزی که در ابتدای دولت میخواست تعطیلات نوروز را به شیوه سلف تبلیغاتی آن روزهایش، مرحوم شهید رجایی، پنج روزه کند و امروز نوروز را هدیه ایرانی به امام زمان میداند. اتفاقا من در این دوعبارت تناقض نمیبینم. چون ایشان در یک دستگاه فکری و منطقی صحبت نکرده است. حفظ قدرت سیاسی آن روز اقتضائاتی داشته، امروز هم اقتضائاتی. دقیقا مثل تمجید ایشان از آیتالله هاشمی در سفر استانی به اردبیل و تخریب همان آقای هاشمی در مناظرهها، این شان سیاستورزی مثل احمدی نژاد است. تغییر در احمدینژاد نیست. تغییر در گروهی است که دیروز رای او را مورد تایید امام زمان میدانستند و امروز او را مشرک بالله میدانند. تغییر مال این آدمهاست که موضوعی غیر مقدس را مثل این جور سیاستورزیها را پیوند میزنند با مقدسات. چه در روزگار بالاکشیدنش و چه امروز در روزگار پایین کشیدنش. اتفاقا بسیاری از اموری که امروز به احمدی نژاد نسبت میدهیم، حقش نیست. *صادقانه بگویم که من اصلا جریان انحرافی را نمیشناسم. ما دوجریان داشتهایم. جریانی موافق آقای احمدینژاد و جریانی مخالف آقای احمدی نژاد. این دوجریان به هیچ عنوان دوقطب هم نبودهاند. غفلت رسانه و زیرکی احمدینژاد و البته لجاجت بی جای بعضی از مخالفان او، این فضا را در انتخابات88 دوقطبی کرد. بسیاری از موافقان انقلاب اسلامی و دوستاران رهبر، جزو جریان مخالف احمدینژاد بودهاند. حالا اما در جریان موافق احمدینژاد، عدهای بعد از شش سال متوجه شدهاند که مسیر را اشتباه رفتهاند، جرات اعتراف به اشتباه را ندارند، برای همین جریان انحرافی را ابداع کردهاند تا در حقیقت، تصمیمشان را توجیه کنند. *فضای ما متاسفانه، فضای هیجانی است و در این فضای هیجانی به طور طبیعی، نسلش را پرورش میدهیم که عصبی است. این نسل از من میخواهد که موضع گیریام را با ساعت خبرگزاری فارس تغییر دهم. من نمیتوانم این کار را بکنم.من مخالف آقای احمدینژاد بودم و هنوز هم هستم، اما احساس میکنم اتفاقا همین دوستان امروز بیش از حقیقت امر دارند نسبت به آقای احمدی نژاد انتقاد میکنند. نه، او چیزهای مثبتی داشته که باید آنها را هم ببینیم. این که فکر میکنیم مشایی به تازگی از سیارهای دیگر ماموریت گرفته است، قلب واقعیت است. امثال ایشان از همان ابتدا، کنار دولت و اصلا خود دولت بودهاند.
دیدگاه تان را بنویسید