ناگفته های فتاح از وزارت

کد خبر: 118865

روز اول کارم در وزارت نیرو وقتی صبح زود به وزارتخانه رفتم، نگهبان از من پرسید: شما؟ گفتم: وزیرم، بعد نگهبان خودش را جمع و جور کرد.

مهر: شرح ماجرای ورود و خروج از دولت؛ نه مجلسی ها مرا شناختند نه نگهبان وزارت؛ احمدی نژاد گفت فتاح عین من است؛ بحث مشایی نشان داد مسیر دولت دهم و نهم متفاوت است؛ همچنان با رئیس جمهور رابطه صمیمانه دارم؛ تامین اجتماعی اخرین پیشنهاد دولت بود؛ سپاه اصل من است؛ فرق بانک های بنیاد تعاون با سایر بانکها؛ 50 هزار مسکن مهر می سازیم؛ با ساخت و ساز در مناطق محروم مهاجرت را کند کردیم. مهندس پرویز فتاح از فرماندهان دوران دفاع مقدس ، وزیر نیروی دولت نهم و رئیس کنونی بنیاد تعاون سپاه بسیار صبورانه و صمیمانه گفتگو می کند . وی که از دوستان قدیمی و صمیمی دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری است، حاضر به پذیرش پست اجرایی در دولت دهم به دلایلی که تفاوت ترکیب دولتهای‌نهم و دهم می‌داند (ماجرا نیز گویا به اسفندیار رحیم مشایی مربوط می‌شود) نشد و سرانجام ترجیح داد به اصل خود - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - بازگردد. فتاح در گفتگوی مشروح با مهر از ماجرای روز اول وزارتش که نگهبان درب وزارت نیرو وی را نشناخت تا چرایی خروج از دولت را شرح می دهد و می گوید: "ترکیب دولت نهم و دهم با هم متفاوت بود. چینشی که رئیس جمهور انجام داد و افرادی را که آورد، از بحث آقای مشایی که شروع شد و مباحث دیگر، نشان داد که مسیر قدری متفاوت است." متن کامل گفتگوی مهر با پرویز فتاح را با هم بخوانیم: * خبرگزاری مهر: روزهایی که شما به عنوان وزیر پیشنهادی کابینه نهم به مجلس معرفی شدید، افکار عمومی و حتی نمایندگان مجلس خیلی خوب شما را نمی شناختند. اما بعد از مراحل رای اعتماد و ورود شما به کابینه، به یکی از محبوب ترین چهره ها در دولت تبدیل شدید و بسیاری از مردم ارتباط خوبی را با شما برقرار کردند. همه این را انتظار داشتند که شما در کابینه دهم حضور داشته باشید. . چه اتفاقی افتاد؟ چرا شما در کابینه دهم حضور نداشتید؟ - مهندس پرویز فتاح: به لطف خدا در طول جنگ تحمیلی من این توفیق را پیدا کردم که از روز اول تا آخر در دفاع مقدس حضور داشته باشم، دانشگاهها تعطیل شده بود و من هم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بودم. بیشتر عمرم را قبل از آغاز به کار دولت نهم به دلیل حضور در پروژه‌های سد سازی، در بیابان بودم، ضمن اینکه در چادر و کانکس می‌ماندیم تا پروژه‌ها راه‌اندازی شوند. بعد از اتمام جنگ ادامه تحصیل دادم و وارد کارهای سازندگی شدم. اولین کارم را نیز با سد عظیم کرخه شروع کردم. کار ما ترکیبی از کارهای فنی و اجرایی بود و بیشتر عمرم را قبل از دولت، در بیابان بودم . چراکه سدها در نقاط دورافتاده و بیابانی ساخته می‌شوند و زندگی سختی تجربه می شود. بعضا مثل دوران جنگ، در چادر و کانکس می ماندیم تا آن پروژه راه اندازی شود. این تجربه ای بود که از نظر کاری من پیدا کرده بودم. بحث دولت نهم که پیش آمد، آقای دکتر احمدی نژاد مرداد سال 84 بنده را دعوت به کار کرد. خیلی تفاوت بود بین فضایی که من به آن دعوت شده بودم و فضایی که در آن کار و زندگی می کردم. همان روزهایی که اطلاع دادند می خواهند مرا به عنوان وزیر پیشنهادی نیرو معرفی کنند، من در پروژه کارون 4 مشغول به کار بودم و بعد به تهران آمدم. فضای متفاوتی بود، من خیلی با آداب مجلس و کمیسیون ها آشنا نبودم. خاطرم هست روز اول که بنده به همراه محافظان و همراهان به مجلس رفتم، نمی دانستم از کدام در باید به سمت صحن بروم. اولین بار هم که در کمیسیون رفتم، سه- چهار نفر بودیم، از ما سئوال شد کدام یک از شما کاندیدا برای وزارت نیرو هستید و مرا نمی شناختند. روز اول که به مجلس رفتم و خبرنگاران حضور داشتند، هیچ کس مرا نشناخت و من به میان خبرنگاران رفتم، تا این اندازه ناشناختگی وجود داشت. اینکه جایی مصاحبه کرده یا پشت تریبون بروم، این اتفاق نیفتاده بود. یک زمانی داخل سیستم برای رزمنده ها در دوران جنگ یا بعد از آن در مسائل فنی، صحبت می کردم یا در دانشگاه تدریس داشتم، ولی از جنس افکار عمومی که بروم برای مردم صحبت کنم، این سابقه را نداشتم، فلذا صحبتی که من در مجلس برای رای اعتماد کردم، سنگین بود. شما به پشت تریبون می روید، رئیس جمهور نشسته است، رئیس مجلس پشت سرتان، نماینده ها، وزرا و همه ملت هم دارند گوش می کنند، این کار سختی است. من آنجا پناه بردم و جمله ام را با رمزی که همواره در شرایط سخت و جبهه داشتم، شروع کردم: با یاد و نام مادرم زهرای مرضیه. مطمئن بودم که هم آرامش پیدا می کنم و هم صحبتم ممکن است اثرگذار باشد. نه به خاطر صحبت من که ناشی بودم، به خاطر اینکه من توسل به کسی کردم که این قابلیت اثرگذاری را دارد. قبل از اینکه شروع به ارایه برنامه‌ها کنم، گفتم که اصلا آداب سخنرانی بلد نیستم. من براساس حروف الفبا آخرین کاندیدای کابینه بودم که از برنامه های خود دفاع کردم و بعد از من رای گیری آغاز شد. بعد از اینکه صحبت من تمام شد، آقای حدادعادل - رئیس وقت مجلس - که جلسه را اداره می کردند، این مصرع از حافظ را برای جلسه خواندند: ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند ... حافظ هم که آن زمان این مصرع را سروده است، به دلیل اینکه یکسری از ترک زبانان در شیراز زندگی می کردند و زمانی که می خواستند فارسی صحبت کنند، شیرین صحبت می کردند و برای همین حافظ آورده است که صبحت کردن این ترکان، به انسان روح و زندگی می دهد. آقای حدادعادل نیز در این صحبت ما را مورد لطف قرار داد. من فکر نمی کردم که مجلس به من رای بدهد و رای خوبی هم بدهد. 194 رای آوردم و جزء افرادی بودم که رای بالایی را از مجلس کسب کردم، در عین اینکه من جزء ناشناخته ترین ها بودم. این لطف خدا می دانم که شامل حال من شد. روز اول کارم در وزارت نیرو وقتی صبح زود به وزارتخانه رفتم، نگهبان از من پرسید: شما؟ گفتم: وزیرم، بعد نگهبان خودش را جمع و جور کرد. یکبار هم در خاطراتم عرض کردم. روز اول کار در وزارت نیرو که شنبه بود و من صبح زود به وزارتخانه رفتم، آنها مرا نمی شناختند. آن زمان شروع به کار وزارتخانه ساعت 7 و 30 دقیقه صبح بود و من خودم رفتم و نگهبان از من پرسید شما؟ گفتم :بنده حقیر قرار است که وزیر باشم. خودش را جمع و جور کرد، چون مرا نمی شناخت. من وارد وزارتخانه شدم و شروع به بازدید از 12 طبقه وزارت نیرو کردم. این نحوه ورود من به مجلس و وزارت نیرو بود. به هرحال داخل وزارتخانه نیز باید یک وزیر را بپذیرد، این مهم است. من دارم تجربه مهمی را خدمت شما و خوانندگان محترم عرض می کنم. اینکه درون وزارتخانه یک وزیری را از خود بدانند و با او همکاری کنند، بحث مهمی است. برخی اوقات وزیر 3 تا 4سال هم در یک سیستم کار می کند، اما در آن سیستم حل نمی شود و همواره به وی به دید یک غریبه می نگرند و کارمندان می گویند که این وزیر آمده است و بعد از چند صباحی می رود. اما من رفتاری در وزارتخانه داشتم که احساس راحتی با کارمندان کردم و خیلی صمیمی شدیم. یادم هست که غذاخوری معاونان در وزارت نیرو از کارمندان جدا بود. معاونان در طبقه سیزدهم غذا می خوردند و کارکنان در طبقه زیرزمین. از همان روز اول گفتم که من هم در نهارخوری کارکنان غذا می خورم. این رفتار من برای آنها خیلی عجیب بود. روزهای اول همه یک احساسی داشتند، همه می گفتند که وزیر هم مثل ما در صف می‌ایستد و از همین غذا می خورد و سر میز ما می نشیند، هدف من این بود که رفاقت را با کارکنان برقرار کنم. وزیر همیشه از یک در دیگر و جدا از کارکنان به وزارتخانه می آمد و گاها کارکنان متوجه نمی شدند که وزیر چه زمانی در وزارتخانه هست و چه زمانی بیرون از وزارتخانه به سر می برد. لذا از در ورودی عمومی وارد و خارج می شدم تا همه کارکنان بدانند که من چه زمانی در وزارتخانه هستم و چه زمانی در خارج از وزارتخانه. این باعث شد که داخل وزارت نیرو نیز من بتوانم رابطه صمیمی با مدیران و کارکنان پیدا کنیم. در رابطه با مردم هم که شما در سئوالتان اشاره کردید، خیلی معتقد بوده و هستم که در رابطه با تعامل مدیران و مسئولان با مردم، چند نکته باید مدنظر قرار گیرد. اولا باید صداقت داشته باشیم، این اصل اول است. باید صادقانه با مردم صحبت کنیم و واقعا آنچه که در دل داریم و حقیقت مطلب است به مردم بگوییم، ولو اینکه بر خلاف وزارتخانه و وزارت ما باشد؛ چیزی از ما کم نمی کند. من سعی کردم در مصاحبه ها و صحبتها آمار و تحلیل و خبری که می دهم، همان باشد که در واقعیت هست. این باعث جذب مخاطب و اعتماد مردم می شود. نکته دوم هم سادگی بیان است. ما باید با مردم با یک ادبیات ساده صحبت کنیم تا آنها مطلب را بفهمند. وزارت نیرو یک جای تخصصی است و خیلی هم فنی است. ما فعالیتهای خود را چطور باید به مردم شرح دهیم. وقتی می خواستم یک نیروگاه را توضیح دهم، باید چطور با مردم صحبت می کردم؟ سعی می کردم که وقتی با مردم مواجه می شدم، ساده صحبت کنم تا کاملا عوام متوجه شوند که من چه می گویم. البته من در برخی جاها که دانشگاهی ها و اهل فن حضور داشتند، باید فنی و مراتبی که کار دارد، صحبت می کردم؛ چراکه آنها نیز با این زبان مسائل را می فهمیدند. من فکر می کنم که مجموعه اینها باعث شد که از نظر تعامل با رسانه ملی، رسانه ها و کارکنان یک رابطه منطقی و صمیمی شکل گیرد. یعنی هر زمانی که من به صداوسیما برای مصاحبه های زنده می رفتم، معمولا سئوال می کردند که آقای وزیر چه سئوالی بپرسیم و از کجا شروع کنیم. یعنی یک سئوال از پیش آماده ولی من می گفتم که هر سئوالی دارید بپرسید. مواردی هم پیش آمد از بنده سئوال شد، گفتم: الان نمی دانم پاسخش چیست، در آینده می گویم. خب چه اشکالی دارد وزیر بگوید نمی دانم، آمار دستم نیست. این روابط ما با دولت و مجلس نیز به همین صمیمیت بود و من با رئیس جمهور جزء صمیمی ترین‌ها بودم. مثال هایی می زنم. من با آقای رئیس جمهور قبل از دولت رفاقت صمیمی و قدیمی داشتیم. بسیاری از وزرا این حالت را نداشتند و رابطه اداری داشتند؛ نه مثل ما که برادرانه و صمیمی بود. آخرین جمعه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم را به خاطر دارم که صبح منزل بودم که ایشان تماس گرفت و حدود 10 دقیقه با هم صحبت کردیم. این صحبتها به جایی کشیده شد که پشت تلفن هم من گریه کردم و هم آقای رئیس جمهور متاثر شد. مثلا آقای رئیس جمهور که در ریاست جمهوری ناهار میل می کردند، من ندیدم سایر وزرا سرزده به اتاق وی بروند و با او ناهار بخورند، اما من می رفتم. بدون اینکه زنگ بزنم، سرزده می رفتم. من هم سر سفره می نشستم و ناهار می خوردیم و صحبت هم می کردیم. سایر وزرا این رعایت حریم را داشتند، در دولت نیز همین بود. آقای رئیس جمهور چون مرا دوست داشتند، با نگاه و خطابش و روابطش معلوم بود که ملاحظه مرا می‌کنند. سفرهایی که با آقای رئیس جمهور داشتیم، لطف داشتند و نسبت به حقیر اشاره و ابراز لطف داشتند. می خواهم بگویم که رابطه من با آقای رئیس جمهور یک رابطه منطقی و صمیمی بود. بالاخره وقتی دو نفر رفیق هستند و در یک کار جدی با هم کار می کنند، ممکن است مسائلی با هم پیدا کنند، مثل پدر و پسر و دو تا برادر، کار ما جدی بود و وی نیز رئیس جمهور مملکت، اخلاق ایشان را هم که همه می شناسند، چقدر جدی است. بعضا با حفظ حرمت، گلایه‌ای از ایشان داشتم و می گفتم: ببخشید دکتر، چرا شما این حرف را زدید نمی شد طور دیگری بگویید... برخی اوقات نیز ایشان جدی تر یا به تعبیر من تندتر با من صحبت و خطاب می کرد. این هم در موارد کاری پیش می آمد و ربطی به روابط شخصی ما نداشت. من به شورای نگهبان رفتم که از موضع دولت درباره تغییر ساعت کاری دفاع کنم، آقای رئیس جمهور و اطرافیان ناراحت شدند که چرا شما جانانه دفاع نکردید. من هم پاسخ دادم که من خلاف واقع و موضع دولت صحبت نکردم و مسائل فنی هم باید لحاظ شود؛ این باعث اختلاف شده بود. وزیر نیروی دولت نهم: مثل تغییر ساعت که اتفاق افتاد، رئیس جمهور خیلی مخالف بود. من هم در وزارت نیرو با هر فردی از اهل فن صحبت کردم، گفتند که این به نفع مصرف برق است و پیک و مصرف انرژی را کاهش می دهد، من خلاف این موارد غیرفنی نمی توانم موافقت کنم. از یک طرف باید موضع دولت را رعایت می کردم و از یک سو هم، حرف غیرکارشناسی و غیرفنی نمی زدم. این اختلافی بین ما بود. من به شورای نگهبان رفتم که از موضع دولت دفاع کنم، آقای رئیس جمهور و اطرافیان ناراحت شدند که چرا شما جانانه دفاع نکردید. من هم پاسخ دادم که من خلاف واقع و موضع دولت صحبت نکردم و مسائل فنی هم باید لحاظ شود. این باعث اختلاف شده بود. از این مسائل بین ما یک تعداد بود که رئیس جمهور مخالف و من موافق بودم. یا مطلبی می خواستم، ایشان اجابت نمی کرد، ولی رابطه ما هیچ موقع به هم نخورد. دلیلش هم آخر دولت است. آن روزهای سختی که قبل از انتخابات دهم بود، شرایط پیچیده شده بود، خصوصا بعد از آن مصاحبه جنجالی ایشان در تلویزیون و بحثهایی که مطرح شد، فضا را سنگین کرده بود، آن موقع معلوم شد که چه افرادی با آقای رئیس جمهور صمیمی تر هستند و تا آخر خط مانده اند. من مرتب با ایشان تماس داشتم. آخرین جمعه قبل از انتخابات را به خاطر دارم که صبح منزل بودم که ایشان تماس گرفت و حدود 10 دقیقه با هم صحبت کردیم. این صحبتها به جایی کشیده شد که پشت تلفن هم من گریه کردم و هم آقای رئیس جمهور متاثر شد. * اگر می شود بیشتر درباره این موضوع صحبت کنید؟ - این خاطره برای آخرین جمعه قبل از انتخابات است، چراکه ما حرفهایی رد و بدل کردیم و متاثر شدیم. این اتفاق بین هر دو نفر نمی افتد. بعید می دانم که آقای رئیس جمهور اینگونه تماس را در آن شرایط با دیگران داشته باشد و نشان می دهد که ما خیلی با هم صمیمی هستیم. بعد از انتخاب شدن ایشان، بنده اولین فردی بودم که در دفتر نزد آقای رئیس جمهور رفتم. یعنی اولین وزیر که نزد رئیس جمهور رفتم؛ صبح روز شنبه بعد از انتخابات. در این مملکت، این همه وزیر و این همه مسئول و من این توفیق را داشتم. ایشان خیلی ابراز لطف کردند. همان جا ایشان با همسر بنده تلفنی صحبت کرد. شاید همسر من جزء اولین افرادی بود که بعد از انتخابات مستقیم با آقای رئیس جمهور صحبت کرد و تبریک گفت و ایشان نیز تشکری از همسرم داشت که آقای فتاح در این مدت خیلی تحت فشار بود و اذیت شد؛ این خیلی لطف است. من این خاطرات را می گویم چون می خواهم در پاسخ به سئوال، شما را به عمق قضیه رابطه من با آقای رئیس جمهور ببرم. مطلب به این سادگی نیست و این صمیمیت وجود داشته است. بعد از انتخابات نیز روابط ما ادامه داشت ولی به هرحال انتهای سئوال شما این است که با همه این موارد، شما در دولت حضور ندارید، این چه معنایی دارد؟ من می خواهم بپرسم که معنای این عدم حضور چیست. این استنباط را می توان کرد که لطف ایشان کمتر شده است؟ یا ما با هم دعوا و اوقات تلخی داشته ایم؟ حتی آخرین دیدار ما در دولت نهم با ایشان، یک ساعت طول کشید که بعد از آن من در دولت حضور نداشتم و با ایشان خداحافظی کردم. خیلی واقعا جالب است اگر این دیدار، ثبت و ضبط می شد، چه حرفهایی ایشان زدند و چه صحبتهای خوب و منطقی هر دو طرف داشتند. جمله آقای رئیس جمهور در آن جلسه به من این بود که من شما را عین خودم می دانم آقای فتاح، بدان. کجا می خواهی بروی. هر چه کارهای خوبی هم پیشنهاد شد که شما نرو و من می خواهم شما باشید. * پاسخ شما چه بود؟ - بالاخره دولت و آقای رئیس جمهور و شرایط است. ایشان تیمی را جور کرده است و این طور نیست وقتی شما در تیم و بازی نیستید، پس شما را قبول ندارند. شما در آن ترکیب نمی توانید نقش موثری ایفا کنید. معنایش این نیست که شما نمی توانید بازی یا نقش آفرینی کنید. بدین ترتیب ترکیب دولت نهم و دهم با هم متفاوت بود. چینشی که رئیس جمهور انجام داد و افرادی را که آورد، از بحث آقای مشایی که شروع شد و مباحث دیگر، نشان داد که مسیر قدری متفاوت است. شاید ایشان هم به این نتیجه رسید که من آنجا، نمی توانم هم تیمی کنم و آنها نیز با من جور نیستند. فکر می کنم که باید از این منظر به موضوع نگاه کرد. به هرحال نه من متاثر و ناراحت بودم و هستم که در کابینه حضور ندارم و نه لطف آقای رئیس جمهور واقعا کمتر شده است. * در کنار پیشنهادات آقای رئیس جمهور، بسیاری از اعضای کابینه هم به شما علاقه داشتند و سمتهای متفاوتی را پیشنهاد دادند ؛ از قائم مقامی وزارت راه و مدیرعاملی راه آهن گرفته تا وزارت امور خارجه و سازمان تامین اجتماعی و ... خیلی ها می خواستند که از تجربیات شما استفاده کنند. این پاسخ ندادن مثبت به این درخواستها هم به دلایلی بود که گفتید؟ - بله، آنها لطف داشته اند نشان می دهد واقعا دوست داشتند که من در کارهایی که شما نام بردید یا سایر مسئولیتها حضور داشته باشم، اما ارتباط دو طرفه است. یک طرف آقای رئیس جمهور و کابینه و در طرف دیگر بنده قرار دارم. سازمان تامین اجتماعی آخرین پیشنهادی بود که خیلی هم طول کشید و آنها لطف داشتند، اما من با ملاحظه تمامی شرایط نپذیرفتم و نه گفتم. البته ارتباط صمیمی بنده با رئیس جمهور همچنان محفوظ است. * و آخرین پیشنهادی که برای پذیرش مسئولیت در دولت دهم داشتید؟ - سازمان تامین اجتماعی بود که خیلی هم طول کشید و آنها لطف داشتند، اما من با ملاحظه تمامی شرایط نپذیرفتم و نه گفتم. * آقای فتاح ! روزهایی که کابینه دهم در حال چینش از سوی آقای رئیس جمهور بود، شما جمله ای را داشتید که چند بار تکرار شده بود و اینکه "کابینه دهم، همدل و هماهنگ متناسب با برنامه ها و شعارهای دکتر احمدی نژاد انتخاب شود"؛ به نظر شما این اتفاق افتاد؟ - این را باید از زاویه دید و نگاه مربی بپرسید. ایشان می خواهد آرایشی بدهد و طرح بازی، استراتژی و مسیر حرکت را در ذهن خود دارد و متناسب با آن تیم را چینش و انتخاب کرده است، این را باید از آقای دکتر احمدی نژاد بپرسید. البته ایشان فردی نیست که بشود افرادی را به ایشان تحمیل کرد، تیپ و روحیه ایشان، این طور نمی پذیرد. اگر هم فردی مشورت دهد، انتخاب نهایی را ایشان انجام می دهند. بنابراین تمامی اعضای کابینه را آقای دکتر احمدی نژاد شخصا انتخاب کرده اند و بنابراین باید هم تیم باشند. چند بار هم ایشان ابراز کرده اند که من، هم تیمی برایم مهم تر است. * و در نهایت شما به بنیاد تعاون سپاه آمدید. چه اتفاقی افتاد که این جا را انتخاب کردید و پذیرفتید در نهادی وارد شوید که در عرصه سازندگی فعالیت دارد؟ - وقتی بنده نمی خواستم در دولت و قوه مجریه باشم، کجا باید بروم؟ قوه مقننه نیز نمی توان رفت و نمایندگی آدابی دارد، تحصیلات و تجربیات من با قوه قضائیه هم همخوانی ندارد، بنده از سپاه به دولت مامور شده بودم. بنابراین به اصلم برگشتم. قبل از اینکه به دولت بروم، در کارهای سازندگی و عمرانی مشغول بودم و دوباره به اصل کاری خودم برگشتم. خاطرم هست آخرین مصاحبه سال 87 که در صدا و سیما انجام شد، مجری از من پرسید که اگر شما در دولت دهم نبودید، می خواهید چکار کنید؟ گفتم علاقه دارم که به کارهای قبلی خودم برگردم، و این اتفاق افتاد. * الان وضعیت چطور است؟ فرصت دارید به علایق شخصی خود برسید؟ - خیلی. اینجا، بنیاد تعاون ، جای آرامی است و دولتی نیست و حرفه ای باید کار شود. وابسته به بودجه دولت نیست و در انتخاب همکاران ما باید اصول و ضوابط کار خصوصی را در نظر بگیریم و پرداختی های ما نیز همینطور است. اینکه ما در مقابل مجلس( نظیر دولت)، وظیفه پاسخگویی نداریم مثل اینکه تذکر بگیریم و مورد سئوال قرار بگیریم، نداریم. سازمان بازرسی کل کشور مثل سیستم های دولتی و عمومی به اینجا ورود ندارد و خصوصی محسوب می شود، اینها مزایای کار است و مزیت بزرگ هم همکاران و یاران و دوستان قدیمی من هستند که از نیروهای ارزشی و ایثارگر هستند و آنها به من علاقمندند و من هم به آنها علاقه دارم. مجموعه این عوامل دست به دست هم داده است که من در بنیاد، ثبات و آرامشی را داشته باشم که وقتی مقایسه می کنم با جاهای مختلف کشور، فکر می کنم که یکی از آرام ترین و با ثبات ترین ها باشد. * هم اکنون زیر مجموعه بنیاد تعاون سپاه، چندین موسسه مالی و اعتباری که اخیرا مجوز فعالیت بانکی گرفته‌اند، در حال فعالیت هستند. اینها سرمایه گذاریهای متفاوتی را در عرصه های مختلف اقتصادی انجام می دهند، برخی‌ها مجموعه شما را به عنوان یک کارتل بزرگ اقتصادی تعبیر می کنند و انتقاداتی هم دارند؛ این را قبول دارید؟ - بنیاد تعاون طبق اساسنامه خود عمل می کند و هر کاری که می کند، خارج از آن نیست. چراکه مجمع و هیئت مدیره دارد و بنده نیز مدیرعامل و عضو هیئت مدیره هستم و طبق مصوبات و اساسنامه عمل می کنم. این سه موسسه مالی و اعتباری، قبل از بنده نیز بوده اند، در طی 7-8 ماه گذشته تشخیص داده شد که اینها تبدیل به بانک شوند. اولین کار ما تبدیل موسسه مالی و اعتباری انصار بود که الان با نام بانک انصار کار می کند و بعد هم، بانک مهر اقتصاد است که کارهای آن هم انجام شده است و روند تبدیل شدن آن به بانک، طی ماههای آتی تکمیل می شود. موسسه مالی و اعتباری بعدی ما "ثامن الائمه" است که از قبل بوده است و فعالیت مالی و اعتباری دارد، این سه موسسه کاملا مردمی کار می کنند. رئیس بنیاد تعاون سپاه: شما در جنوب شهر ببینید که کدام بانک خصوصی شعبه دارد، در آن محلات قدیمی تهران، پیدا نمی کنید یا کمتر می بینید. شعبه بانکهای خصوصی عمدتا در مناطق متوسط و شمال شهرها، سر نبشها و گران قیمت هستند و مشتریان خاص خود را دارند. سئوال ما این است که مردم برای کار مالی و امور خود باید چه کار کنند، چه مسافتی را باید طی کنند. موسسات مالی و اعتباری و بانکهای ما کاملا مردمی هستند و هر یک حدود 600 تا 700 شعبه دارند. در محرومترین شهرستانها و محلات کشور شعبه دارند. بعضا می گویند که این شعبه صرفه اقتصادی ندارد. می خواهیم به مردم خدمت شود. مردم محروم هم باید کار مالی خود را انجام دهند، مشتریان ما اقشار متوسط و پایین جامعه هستند و پولی که می گذارند همه زندگی شان است. سپرده گذاریها اندک و تعداد آنها زیاد است. برخی می گویند چه روالی است، شما یک مشتری مقتدر داشته باشید، بهتر است این چه تدبیری است؟ چون ما وابسته به مراکز ارزشی هستیم، اعتقادمان این است که باید با مردم کار کنیم. برای همین، این بانکها و موسسات ما، تعامل مالی مردمی دارند؛ این به نفع کشور است. دوم اینکه ما خیلی سعی داریم ارزشی و اسلامی کار کنیم، واقعا در سودهایی که دریافت می شود و پرداختهایی که مردم صورت می دهند، بسیاری از ضوابط اسلامی رعایت می شود. فکر می کنم که موسسات مالی بنیاد خدمت موثری را انجام می دهند و من در حوزه بانک مرکزی ندیدم که انتقادی وارد باشد؛ چند بار خدمت آقای دکتر بهمنی - رئیس کل بانک مرکزی - رفته ام و با معاونان ایشان نیز در رفت و آمد هستم، عرض کرده ام که اگر گلایه ای از موسسات ما دارید، بگویید. بنابراین وقتی گلایه ای مطرح نشده است، یعنی عملکرد خوب و منطبق بر قوانین و شرع است؛ این مهم است چراکه می خواهیم ضوابط نظام و کشور را رعایت کنیم و در داخل مردم، خصوصا عامه مردم باشیم. حالا از این موسسات ما چه تعبیری می شود، نمی دانم شاید برخی، از کارهای ما شناخت دقیقی نداشته باشند. * هم اکنون بنیاد تعاون در پروژه هایی مثل مسکن مهر هم وارد شده است. از این موضوع هم برایمان بگوئید؟ - یکی از کارهایی که بنیاد تعاون از 20 سال قبل انجام داده است، ساخت و ساز مسکن بوده است. آنگونه که از وزارت مسکن می شنویم، بنیاد تعاون سپاه را از مسکن سازان عمده کشور تلقی کرده و دارای رتبه دانسته است، ضمن اینکه مربوط به مسکن مهر هم نمی شود. ما 23 شرکت رسمی داریم که کار ساخت و ساز مسکن انجام می دهند. اینجا هم می خواهم فرق بنیاد تعاون را با سایر مسکن سازان عرض کنم. بالاخره طی چند سال گذشته مسکن دچار نوسانات زیادی بوده و بیشترین رشد قیمت را داشته است. این باعث شد که بسیاری از درآمدها و پولها از کل کشور جمع شود و به تهران و خصوصا شمال تهران بیاید؛ با این استدلال که ارزش افزوده این مناطق بالا است. در حالی که بنیاد تعاون برعکس در نقاط محروم تر و دورتر شروع به اجرای پروژه کرده است. هم اکنون در اکثر نقاط کشور، بنیاد تعاون مسکن می سازد؛ این خوب است یا بد؟ واقعا ما یک جاهایی خانه می سازیم که کسی برای سرمایه گذاری نمی رود و آنجا را اقتصادی نمی دانند. ما آنجا وارد شده ایم. کار ساخت و ساز ما به وسعت ایران اسلامی است و در محروم ترین جاها خانه می سازیم. ما سود به آن معنا که در ذهن برخی افراد هست را مدنظر نداریم. سود این است که یک هموطن با آرامش در یک خانه زندگی کند، این الان مدنظر است. ما با این ساخت و ساز در نقاط محروم از مهاجرت جلوگیری کرده‌ایم، ضمن اینکه با وزارت مسکن توافق کردیم که فعلا 50 هزار واحد مسکونی در قالب مسکن مهر بسازیم. فتاح: وامهایی که از صندوقهای مالی و بانکهای خود به مسکن می دهیم، همه قرض الحسنه است؛ این مهم است. دولت تازه آمده است و وزیر محترم مسکن از قول آقای رئیس جمهور گفته است که وامهای مهر قرض الحسنه شده اما امسال این را اعلام کرده است. در طول ده پانزده سال اخیر، دولت وام مسکن را قرض الحسنه داده است؟ خیر. حداقل سود در سال گذشته 13 درصد بوده است. ولی من با اطمینان می گویم و اعلام می کنم که تمام وامهایی که بنیاد تعاون از همین صندوقها برای مسکن داده، قرض الحسنه بوده است. ما با این ساخت و ساز در نقاط محروم از مهاجرت جلوگیری کرده ایم. الان ما طبق روال گذشته خانه سازی خود را انجام می دهیم و در اولویت هم برای کارکنان رسمی، بسیجیان عزیز و ایثارگران. حال که دولت مسکن مهر را مطرح کرده است، ما دیدیم باب خوبی است که ما وارد شویم. زمین مجانی است و با کمال احترام 20 میلیون وام قرض الحسنه دارد، ضمن اینکه برای آب و برق و زیرساختها کمک می کند و مجوز می دهد. چرا ما وارد نشویم؟ یک فرصت است. آقای وزیر مسکن لطف کرده اند با دستور آقای رئیس جمهور سه ماه قبل به دفتر من آمدند، توافق نامه ای امضا کرده ایم که 50 هزار واحد مسکونی در قالب مسکن مهر بسازیم. البته تقاضای آنها این بود که اعداد بالاتری را بسازیم، ولی ما آنچه را که می توانیم انجام دهیم را قبول کردیم، الان هم شروع کرده ایم. در نقاطی هم پروژه های ما خوب پیش رفته است. * یعنی می خواهید سالانه 50 هزار واحد مسکونی بسازید؟ - خیر. الان سهمی که ما پذیرفته ایم 50 هزار واحد است. نظر دولت این است که این تعهد را دو ساله انجام دهیم. این هم توجه داشته باشید که ما غیر از آن، امسال 35 هزار واحد مسکونی دیگر به جز سهم مهر می سازیم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت