اتفاقاتی که طی یک سال اخیر در مجموعه مدیریتی باشگاه استقلال رخ داده تامل برانگیز است.
به گزارش خبرنگار سرویس ورزشی « فردا » مهمترین آنها جدایی امیر قلعه نویی از این باشگاه بود که دقیقا پس از کسب عنوان قهرمانی لیگ برتر رخ داد و کشمش های آن تا روزهای پایانی فصل جاری لیگ برتر نیز با بیانه ها و مصاحبه ها ادامه پیدا کرد. قلعه نویی آخرین نفری نبود که پس از قهرمانی استقلال از این باشگاه خارج شد. جدایی نفرات بعدی اگر چه این قدر پرسر و صدا به پا نکرد، اما همه خبر از فعل و انفعالاتی درون باشگاه می دهد. قطع همکاری استقلال با بعضی نفرات مثل پیروز قربانی، منصوریان، روته مولر، رضا عنایتی و ... بازتاب هایی در محافل خبری داشت اما مواردی هم بود که کمتر کسی از آن مطلع شد؛ مثل جدایی امیر حسین فتحی مشاور و رفیق قدیمی واعظی آشتیانی که هرگز کسی دلایل آن را نفهمید. این اواخر هم محمد حیرانی مدیر کمیته روابط عمومی باشگاه استقلال با استقلالی ها دچار تنش شد و از باشگاه استقلال کنار رفت. مدیر روابط عمومی سابق استقلال در گفت و گویی مفصل با «فردا» به
بیان دلایل جدایی اش از استقلال پرداخته است. آنچه در پی می آید بخش هایی از صحبت های اوست؛ قبل از اینکه راجع به وضعیت استقلال صحبت کنم، می خواهم در مورد نفوذ برخی آدم ها در شبکه مدیریت ورزش کشور مطالبی بیان کنم. موضوعی که شاید در نگاه اول باورپذیر نیست اما اگر مصادیق آن را ببینید، به خوبی متوجه نحوه نفوذ این افراد در ورزش و میانبرهایی که آنها در کمال گمنامی برای رسیدن به قدرت طی کرده اند، خواهید شد. این افراد نه امروز که سال هاست وارد سیستم مدیریت ورزش کشور شده اند و با استفاده از ساده انگاری، ضعف شخصیتی، عدم اعتماد به نفس یا نیازهای دنیوی برخی مدیران به اهداف خود دست یافته اند. متاسفانه این افراد سودجو با بهره گیری از نقاط ضعف برخی مدیران و موجه جلوه دادن خود، به آن ها نزدیک می شوند. بعد از جلب اعتماد، زمان تخلیه اطلاعاتی است که متاسفانه برخی مدیران ورزش ما هم با سهل انگاری و یا از روی ضعف شخصیتی، رازدار نیستند و تمامی اتفاقات مثلا متن جلسه خصوصی امروز صبح شان با رئیس سازمان را پشت تلفن بازگو می کنند. غافل از اینکه بسیاری از این اطلاعات زمینه سواستفاده افراد غیر را باز می کند. این اطلاعات گاهی به طور
مخفیانه به رسانه ها منتقل می شود و دوستان رسانه ای فرد سود جو نیز از آن بهره مند می شوند و گاهی که اطلاعات ارزشمندتر باشد، زمینه استفاده های دیگر را فراهم می کند. برای مثال کافیست فرد سودجو متوجه شود رئیس سازمان تصمیم گرفته از میان 2 یا 3 گزینه مدیر فلان باشگاه را انتخاب کند. در حالی که هنوز تنها نامها مطرح است و با این افراد تماسی هم برقرار نشده، خب او بلافاصله و به هر طریقی با گزینه ها تماس می گیرد و مدعی می شود که از طریق دوستانم زمینه ای فراهم کرده ام که شما مدیرعامل شوید و اگر با من توافق کنید، بقیه موارد را پیگیری می کنم. کافیست طرف حرف این فرد را باور کند. وقتی نامزد مدیریت به دفتر رئیس سازمان دعوت می شود حتی اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، تصور می کند این فرد واقعا برای او چکش زده است! متاسفم بگویم در موارد زیادی این اتفاق افتاده! مثلا مدیرعاملی داشتیم که برای دیدن همان دست آدم ها ساعت 7 صبح به یکی از پارک های تهران می رود، تا به اصطلاح پیش از رفتن به سازمان و انتصابش به عنوان مدیرعامل، آخرین توافقات را انجام دهد و پس از آن که حکم مدیرعاملی دریافت کرد، دایم خود را بدهکار آدمی می دانست که 7 صبح در پارک
ملاقات کرده! این وامدار بودن استفاده های بعدی را راحت تر خواهد کرد. وقتی شما زمینه ساز انتصاب فلان مدیرکل یا مدیرعامل شده اید، معمولا او هم پیشنهاد شما را برای انتخاب یکی از معاونان یا مربیانش خواهد پذیرفت! و این معاون و مربی هم وامدار شما خواهند بود و الی آخر... این راهی است که بعضی ها به سادگی طی کرده اند. صحبت من از یک تشکیلات سازمان یافته و پیچیده نیست، بلکه تنها از دو، سه نفر صحبت می کنم که با استفاده از خلاهای موجود در ورزش و با شناسایی نقاط ضعف افراد، خود را وارد سیستم مدیریت ورزش کرده اند تا به اهداف خود برسند و اینها آفت ورزش ما خواهند بود. متاسفانه آدم های اینچنینی به دلیل دستیابی به اطلاعات بدون هیچ سوابق تحصیلی یا ورزشی هر روز قدرتمندتر هم شده اند و الان در برخی رسانه ها صاحب نفوذند. وقتی مدیر فلان نهاد ورزشی ما کمترین اطلاعاتی راجع به مجموعه تحت مسوولیتش ندارد قاعدتا باید از متخصص ورزش استفاده کند، اما اگر غرورش این اجازه را به او ندهد یا بترسد که آمدن افراد ورزشی موقعیت او را تضعیف کند، در این شرایط دست به دامن همین افرادی می شود . البته این بحث گسترده است اما فکر می کنم به حد کفایت به آن
اشاره کردم. اجازه بدهید راجع به این بحث بیش تر از این صحبت نکنم اما اگر مایل بودید می توانم مشخصات افرادی را که به همین طریق وارد ورزش شده اند و افرادی را که با آنها ارتباط داشته اند، برایتان بیان کنم. اگر این حرفها را می زنم به این دلیل است که فکر می کنم وظیفه دارم قدمی در راه فوتبال پاک بردارم، وگرنه با حضور در برنامه های تلویزیون و ناپاک خواندن این و آن و از بالای عینک نگاه عاقل اندر سفیه کردن به مجری و مخاطب تلویزیونی و متهم کردن همه نمی شود فوتبال را پاک کرد. اما چرا از استقلال جدا شدم؟ اساسا جدایی من از استقلال به دلیل عدم استقلال کافی در حوزه مسوولیتم بود. متاسفم بگویم بر خلاف اظهارات واعظ آشتیانی ایشان درعمل به هیچ نوع سیستم مدیریتی اعتقاد ندارد و چیزی به عنوان کار تشکیلاتی در باشگاه استقلال تنها در حد حرف است. در این باره مراجعه کنید به مصاحبه های سال گذشته آقای زنگی آبادی رئیس فدراسیون دوچرخه سواری در مورد مدیریت آشتیانی. بر اساس مدیریت آشتیانی در کمیته روابط عمومی همه چیز با دخالت مستقیم مدیرعامل یا مشاورش پیش می رود به حدی که می توانم دستخط های واعظ را به شما نشان دهم که حتی بسیاری از این
بیانیه ها و یا مطالب سایت را با قلم خودش می نوشت و اصرار بر آن داشت که با وجود غلط های املایی و انشایی به روی سایت برود! من به عنوان کارشناس روابط عمومی با باشگاه استقلال قرارداد بستم و طبیعتا به توجه به سوابق کاری ام در مطبوعات و رادیو و تلویزیون و مدرک تحصیلی ام که کارشناسی روزنامه نگاری است، توقع داشتم در کار خودم صاحب اختیاراتی باشم. اختیاراتی که دایم از سوی شخص مدیرعامل تهدید می شد. زمانی که وارد روابط عمومی استقلال شدم طرحی را با 10 سرفصل به مدیرباشگاه ارائه کردم اما متاسفانه باید بگویم جز یکی، دو بند آن که ناقص اجرا شد، بقیه آن ها به دلیل محدودیت ها و دخالت ها تحقق نیافت. مثلا ممنوعیت مصاحبه تلفنی پیشنهاد شخص بنده بود اما دقیقا اشاره کرده بودم که با اعمال این محدودیت باید سالن کنفرانس ساختمان باشگاه و ورزشگاه دستگردی برای برگزاری جلسات مطبوعاتی روزانه آماده شود. اتفاقی که هرگز نیفتاد و این به دلیل آن بود که مدیرعامل و مشاورانش تنها به دنبال محدود کردن بازیکنان بودند. واعظ آشتیانی از زمان حضورش در باشگاه استقلال حتی یک بار در یک کنفرانس خبری حاضر نشده و پیشنهادهای من برای برگزاری نشست های خبری
همواره از سوی مدیرعامل و مشاوران باشگاه رد شد. به اعتقاد من عدم برگزاری حتی یک کنفرانس خبری از نقاط تاریک ارتباط رسانه ای باشگاه طی دو سال اخیر است. عنایت داشته باشید که کنفرانس های بعد از مسابقه یا پیش از بازیهای لیگ قهرمانان هم اجباری بوده و چیزی جز توضیحات فنی سرمربی یا احیانا کاپیتان تیم در آن وجود نداشت. یکی دیگر از حوزه های خارج از اختیار من ارتباط مسوولان با خبرنگاران بود. مصاحبه های آقای مدیرعامل از کانال دیگری هماهنگ می شد که این اتفاق در مورد مصاحبه های یکی دو بازیکن خاص یا گاهی سرمربی تیم هم وجود داشت. البته به شخصه علاقمند نبودم تبدیل به یک هماهنگ کننده مصاحبه ها بشوم اما حداقل انتظار داشتم در این قبیل موارد که مستقیما به کمیته من مربوط می شد، در جریان قرار بگیرم. یا مثلا حضور خبرنگاران همراه استقلال هرگز تابع هیچ ضابطه ای نبود. تا سال گذشته که امیر قلعه نویی در استقلال بود، هیچ خبرنگاری حق همراهی استقلال را در سفرها نداشت، اما امسال وضعیت طور دیگری بود! تاکید من در سفرهای خارجی همیشه این بوده که خبرنگاران و همراهان تیم در هتلی دیگر مستقر شوند. این قاعده در تمام دنیا رعایت میشود. اما استقلال
که سال گذشته حتی یک خبرنگار در کنار خود نمی دید این بار با خبرنگاران و همراهانی مواجه شد که در جلساتشان حاضر می شدند، با آنها سر یک میز غذا می خوردند، در اتوبوس تیم حضور داشتند، به رختکن رفت و آمد می کردند و ...! یک موضوع دیگر همراهی گروه های تلویزیونی است. سازمان صدا و سیما از تمکن مالی اعزام گروه خود برای پوشش مسابقات تیمهای ایرانی برخوردار است اما وقتی این گروه ها به هزینه باشگاه ها به سفر می روند، چه اتفاقی می افتد؟ نتیجه مستقیم آن حضور گاه و بی گاه آقای مدیر در فلان برنامه تلویزیون است. یعنی تریبون ملی کشور به قیمت تور مسافرتی 3 یا گاهی 4 نفر از عوامل یک برنامه تلویزیونی در اختیار افراد قرار داده می شود! اگر قرار است باشگاه استقلال از بیت المال چنین امتیازاتی به رسانه ها بدهد، باید تابع ضوابطی باشد و این امتیاز بطور منصفانه تقسیم شود. نه اینکه چون فلان خبرنگار هفته پیش با مدیرعامل مصاحبه داشته یا او را به فلان برنامه تلویزیون دعوت کرده، در کاروان استقلال جا بگیرد. اینها مباحثی بود که من حسب وظیفه ام بارها تذکر داده بودم اما توجهی به آن نمی شد. حضور خبرنگاران و عکاسان در محل تمرین هم از موارد ورود
آقایان به حوزه روابط عمومی بود. برگزاری تمرینات استقلال یک یا دو روز پشت درهای بسته ایده ای بود که مرفاوی ارائه کرد و البته به جا هم هست که مربی یک یا دو جلسه با فراغ بال تاکتیک های مورد نظرش را به تیم بدهد و هیچ خبرنگاری از آن مطلع نشود. من با ایده سرمربی تیم برای یکی دو جلسه تمرین پشت درهای بسته موافق بودم. اما تاکید داشتم حداقل یک روز قبل در این باره به ما اطلاع بدهید تا نمایندگان رسانه ها سرگردان نشوند. و خوب کم و بیش این تعامل وجود داشت.
حتی یک بار که مرفاوی مستقیما با عکاسان ورزشی برخورد کرده بود، به ایشان گفتم که می توانست موضوع را از طریق روابط عمومی به نحوی محترمانه تر حل و فصل کند. همواره معتقدم هر کس باید در جایگاه تعریف شده خود عمل کند. سرمربی تیم و آقای مظلومی مدیرتیم با این موضوع مشکلی نداشتند اما در باشگاه استقلال وضعیت دیگری بود. آقایان چندین بار سعی کردند بنا به سلیقه چند خبرنگار را محدود کنند اما من مقاومت کردم.
متاسفانه نوع نگاه به رسانه ها در دوره مدیریت واعظی آشتیانی فاقد کمترین انعطاف و کاملا غیر حرفه ای بوده است و جالب اینکه یک بار پس از بحث در این باره تاکید داشت شخصا فردی رسانه ای است و از یک فارغ التحصیل رسانه با بیش از 14 سال سابقه کار متخصص تر است!!
زمانی که وارد باشگاه استقلال می شدم، نگرانی من از تیم بزرگسالان بود که به دلیل وجود چهره های نامدار حاضر به همکاری با من نباشند اما باید بگویم به جز یکی، دو بازیکن ، بقیه نفرات و کلیه اعضای کادر فنی ، پزشکی و مدیر تیم نهایت همکاری را در امور رسانه ای با من داشتند. در حقیقت من توانستم در مسایل رسانه ای با تیم استقلال و چهره های محبوب و مشهورش تامل مناسبی داشته باشم اما هرگز نتوانستم چگونگی برخورد با رسانه ها را به مدیریت باشگاه استقلال یاد بدهم.
برای تائید نگاه غیر حرفه ای به رسانه ها کافی است نگاهی به بیانیه ها و شکایت های باشگاه استقلال از رسانه ها در ماه های اخیر بیندازید؛
کافیست یک نفر هم به عنوان مشاور رسانه ای شما از منزلش تماس بگیرد و شما را در مورد مصاحبه فلان مربی یا نقد فلان نویسنده که احیانا دور از چشم شما مانده تحریک کند! خب طبیعی ست که بلافاصله یا بیانه ای می نویسید و روی سایت باشگاه می گذارید و یا شکایت نامه ای تنظیم می کنید و به دادسرا می فرستید!
به جرات می گویم باشگاه استقلال در هیچ دوره ای به اندازه زمان واعظ درگیر مسایل حقوقی نبوده است. به نحوی که دایم دو وکیل حقوقی با باشگاه در تماس باشند. هرچند تعداد حقوق دانانی که در این یک سال به باشگاه مشاوره داده اند، بیش از اینهاست.
علاوه بر این تناقض هایی که در رفتار با رسانه ها و بقیه دیده می شود، جالب توجه است؛
وقتی شما روزنامه نگاران را "قلم به مزد" می خوانید، چگونه است که کم کم بعضی از آنها پشت در اتاق شما ظاهر می شوند؟ یا با گل و شیرینی به دفترشان می روید؟ چگونه است کسانی که در تمام عمر کوتاه مطبوعاتی شان حتی یک مقاله راجع به استقلال ننوشته اند، به جشن صعود استقلال دعوت می شوند و گوشی موبایل هدیه می گیرند؟
بحث لیدرها هم یکی از همین تناقض هاست. اگر این افراد به قول شما لمپن هستند و بی سواد و شما به دنبال لیدر جدید دکتر و مهندس می گردید، چگونه است که همان چهره ها دوباره انتخاب می شوند. آیا اینها هم یک شبه دکترای افتخاری فلسفه گرفته اند؟
وقتی گفته می شود "مدیر ورزشی نیستید" به آقایان بر می خورد. مدیر ورزشی حتما آن نیست که در جوانی اش کنار دو تا تیم فوتبال و والیبال یا احیانا با شورت ورزشی عکس داشته باشد.
مدیر ورزشی کسی است که جوانب ورزش را خود بشناسد. بداند یک ورزشکار، یک مربی، یک باشگاه و ... با چه چالش هایی در طول یک فصل روبرو می شود. بداند که بعضی ها با این تیمهای فوتبال زندگی می کنند. بداند که چطور یک نفر لیدر شده.
اینها آمدند به بهانه لمپن بودن یک عده افرادی را که از بچگی کنار این تیم در مرغوبکار و زمین شماره 2 آزادی بزرگ شده اند و تمام خاطراتشان در تمرین ها و سفرهای تیم به شهرستان ها رقم خورده، تخطئه می کنند، اما نهایتا به جایی می رسند که مجبور می شوند حرف خودشان را برگردانند و لیدر کم توقع استقلال را بالای مجلس بنشانند و هر چند جمله یک بار از زحماتشان تقدیر کنند.
از این دست تناقض ها در استقلال زیاد است، مثلا تبریک به روزنامه ای می گویند که تا همین چند وقت پیش از آنها شکایت کرده بودند! یا تناقض در برخورد با رضا عنایتی؛
سایت استقلال اوایل فصل در مطلبی از عنایتی انتقاد کرد که آن مطلب کاملا بازتاب وقایع درونی استقلال و نگرش مدیریت با عنایتی بود. حالا بعد از جدایی عنایتی به او تبریک قهرمانی می گویند برای اینکه این موضوع را مطرح کنند که مدیر قبلی روابط عمومی با عنایتی مشکل داشته است!
من سوالی دارم؛ آیا باعث اخراج این بازیکن از استقلال هم من بودم؟
اساسا آمدن عنایتی پروسه تخریب قلعه نویی و این بازیکن بود؛ برنامه طوری چیده شد که بگویند "بازیکنی که قلعه نویی می خواست ناجی استقلال در لیگ قهرمانان شود، این عنایتی است که تمام شده! من از دهان آشتیانی شنیدم که گفت: او را آوردیم که ثابت کنیم قلعه نویی اشتباه می کرده است و آخر فصل هم عنایتی را می فرستیم خانه اش! و خب بعد از اینکه مرفاوی دایم به او بازی می داد، یک لغزش مثل ترک کردن اتوبوس تیم پس از مسابقه با ذوب آهن بدون کسب اجازه کافی بود تا عنایتی قربانی شود.
در مورد حکم کمیته انضباطی باشگاه در مورد 3 بازیکن هم باید بگویم قبل از اتمام جلسه حکم مشخص بود.
بنده شخصا در جلسه بودم وقتی عنایتی توضیحاتش را داد و خارج شد، حتی رئیس کمیته گفت که نیاز به این همه شدت در مجازات نیست، اما آقای واعظ نظر دیگری دارند! و در نهایت حکم همانی شد که قبل از جلسه گفته شده بود!
پروسه تخریب عنایتی تنها پروسه موجود در استقلال نبود. هرچند همه اینها در ادامه پروسه حذف قلعه نویی بود. من ابتدای فصل به دوستان مطبوعاتی گفته بودم که استقلال به هیچ عنوان بازیکنی بزرگتر از فرهاد مجیدی نمی آورد. چون هر اتفاقی بیفتد، این بازیکن نباید تحت تاثیر کسی قرار بگیرد.
نگاهی به وضعیت بازیکنانی که در تیم یا هم پستی مجیدی هستند یا شرایط بستن بازوبند کاپیتانی استقلال را دارند، بیندازید!
کافی ست نگاهی به اتفاقاتی که برای این نفرات در یک سال گذشته افتاده بیندازید تا درک کنید چه اتفاقاتی افتاده است؛
پیروز قربانی از استقلال کنار گذاشته می شود چون مدعی کاپیتانی استقلال است.
رضا عنایتی با آن وضعیت مجبور به ترک باشگاه می شود چون هم همپستی مجیدی است و هم با سابقه تر از اوست.
آرش برهانی آقای گل فصل گذشته است اما تعداد بازیهایی که از ابتدا برای استقلال به میدان رفته به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد ! حسین کاظمی ، سیاوش اکبرپور و امیرحسین صادقی هم در مقاطعی با چالش هایی روبرو شدند که بعضی از آنها رسانه ای شد.
دلیل این ها شخص مجیدی نیست بلکه کسی است که دوست دارد همه چیز را برای او فراهم کند.
توجه داشته باشید حرفهایی که من زدم هیچ یک فنی نیست و من با کیفیت فنی کار این بازیکنان کاری ندارم. چون این مسایل کاملا از هم جدا هستند. من اعتقاد دارم موفقیت تیم استقلال در ماهیت این قضایا تغییری ایجاد نمی کند چه بسا که اگر این موارد نبود استقلال نتایج بهتری می گرفت.
آروزی قلبی من موفقیت استقلال است و چه زمانی که هوادار این تیم بودم و چه از سال 75 که کار مطبوعاتی ام را به صورت افتخاری با هفته نامه استقلال جوان آغاز کردم، به دنبال موفقیت استقلال بوده ام. به همین دلیل امیدوارم این مصاحبه با حفظ امانتداری پس از دیدار استقلال - الشباب منتشر شود تا بازتاب آن در اردوی استقلال تاثیری بر روند تیم نگذارد.
دیدگاه تان را بنویسید